سلام شوهرم در اثر تصادف فوت شوده امروز 15روز 25سالش بود
سه تا بچه داریم یکی 9سال یکی5 سال یکی 9 ماه بچه هام هم تو تصادف بودن دختر کوچیکم 9,ماهش هیچ خط خشی ندار پسر بزرگ لگنش شکست پسر پنج سال هیچی بهش نیامد خودمم 23سالم نمیدونم چجوری زندگی کنم ارام ندارم بی تابم بی قرارم شوهرم خیلی دوست داشتم اونم منو خیلی دوست داشت ما رفیق بودیم نه زن شوهر خیلی باهم دیگه تفریح میرفتیم جنوب تا شمال غرب رفتیم من ماندم با یک عالم خاطره با س تا بچه یتیم از خدا طلب مرگ دارم واقعا تحمل ندارم تنها امیدم شوهرم بود نه پدر دارم نه مادر نه خواهر نه برادر تنها کسی داشتم شوهرم بود اونم خدا ازم گرفت خیلی قلبم شکست خیلی از این دنیا نا امیدم برام اخر زمان شوده حالی که من دارم تا حالا هیچ کس تو این سن نداشت تجربه بی خانواده گی کشیدم بازم گفتم عیبی نداره شوهر خوبی نصیب شوده خدا اونم ازم گرفت ن
من مادرم یک سال و نیم از دست دادم هیچ روزی نیست که یادش نیفتم دلم خیلی براش تنگ شده قبلا به خوابم اومد گفت جام خیلی خوب هست و چند تا خواب قشنگ دیگه ولی خیلی وقته دیگه نیامده چون فقط دلخوشم به دیدن خوابش
سه تا بچه داریم یکی 9سال یکی5 سال یکی 9 ماه بچه هام هم تو تصادف بودن دختر کوچیکم 9,ماهش هیچ خط خشی ندار پسر بزرگ لگنش شکست پسر پنج سال هیچی بهش نیامد خودمم 23سالم نمیدونم چجوری زندگی کنم ارام ندارم بی تابم بی قرارم شوهرم خیلی دوست داشتم اونم منو خیلی دوست داشت ما رفیق بودیم نه زن شوهر خیلی باهم دیگه تفریح میرفتیم جنوب تا شمال غرب رفتیم من ماندم با یک عالم خاطره با س تا بچه یتیم از خدا طلب مرگ دارم واقعا تحمل ندارم تنها امیدم شوهرم بود نه پدر دارم نه مادر نه خواهر نه برادر تنها کسی داشتم شوهرم بود اونم خدا ازم گرفت خیلی قلبم شکست خیلی از این دنیا نا امیدم برام اخر زمان شوده حالی که من دارم تا حالا هیچ کس تو این سن نداشت تجربه بی خانواده گی کشیدم بازم گفتم عیبی نداره شوهر خوبی نصیب شوده خدا اونم ازم گرفت ن