ولا من یک سال و نیم هست ازدواج کردم پدر و مادر هم نداشتم خودم خرج ازدواجم و...را دادم.دوماه پیش هم یه مغازه 20متری خریدم 200تومن با وام و...
چون پولم نمیرسید آپارتمان بگیرم بالای مغازه یه اتاق داره که قراره تو روزهای آینده من و همسرم بریم توش زندگی کنیم.
درسته سخته ازدواج وزندگی کردن تو این زمونه. ولی تلاش کنی میتونی.
منم درآمدم ماهی 5تومن هست. ولی دارم زندگی میکنم.
خیلیها بهم گفتن ازدواج کن برو جلو همچی درست میشه ولی منم باور نداشتم تا عقدکردم خدا را شکر همچی درست شد. خدا روزی رسونه نمیزاره بندش لنگ بمونه.

به کسی توصیه نمیشه کرد که ازدواج نکنه چون قطعا مشکلات جسمی و روحی و اجتماعی به دنبال داره ولی میشه گفت با همه مشکلات تلاش کنند و توکل بخدا داشته باشن و مهمتر اینکه حتما در مورد خصوصیات کلی جنس مخالفشون مطالعه کنند یا از مشاور قبل از ازدواج استفاده ببرند که با دید باز برن جلو. موفق باشید

سخته ولی میشه

بفرمایید دخترا باز بگید شوهر پیدا نمیشه نصف کامنتایی که خوندم پسرا نوشتن زن میخوایم بقیشونم شصتاد بار رفتن خواستگاری دختر بهشون ندادن قبلا پسرا واسه ماها ناز میکردن میگفتن زن نمیگیریم الان طوری شده که دخترا دیگه تن به ازدواج نمیدن

خدا به جوونا رحم کنه

نمیخوام منفی به ماجرا نگاه کنم اما وقتی میبینم در دوران مجردی با وجود قنائت و کار بازم نمیتونم آینده خودم رو تضمین کنم از این میترسم که بعد ازدواج باعث رنجش خودم و یک نفر دیگه بشم
همین باعث میشه که ازدواجم رو به آینده موکول کنم شاید تا اون موقع وضعم مناسب تر بشه

اون آقای محترمی که در مصاحبه گفتن ۷طبقه خانه در زعفرانیه دارم باید خدمت ایشون بگم که شما در زمان قدیم که ملک در زعفرانیه ارزش چندانی نداشت زمین خریدی و گرنه الان یک سانتیمتر هم نمیتونستی بخری قدیم را با شرایط کنونی مقایسه نکنید

به خدا توکل کنید وازدواج کنید واز رحمت خدا نا امید نشید همه چی درست میشه

واقعا الان نمیشه ازدواج کرد شرایط زنده گی کردن خیلی سخت شده زیر ۴ تومن حقوقت باشه اصلا فکر ازدواج نکنید

خسته شدیم والا

چی داره به سر جوانان میاد!
اصلا واسه کسی مهم نیست

من بیست بار خواستگاری رفتم
هر باری که رفتم برام هزینه مادی و معنوی داشت
کلی دلخوری و ناراحتی از اینکه چرا نمیشه ... چرا دخترا اینجورین ... صبرم به نهایت رسید
تا اینکه یک هفته قبل از خواستگاری آخرم که منجر به ازدواجم شد ، مشهد رفتم
پنجشنبه شب بود
به امام رضا گفتم دیگه تحمل این همه ناراحتی رو ندارم
بعد از دعای کمیل در حرم امام رضا (ع) از عمق وجودم از امام رضا خواستم
و شد ...

من که تحصیلات بالا و کار داشتم و با جهیزیه زیاد هم رفتم خونه شوهر، ک اثلا لیاقت منو نداره، الانم ناراحتم، همون بهتر ک ازدواجی نباشه، و کسی کسیو عذاب نده، چ با ازدواج چ مجرد در هر صورت تنهاییم.

چی بگم

منم ازدواج نکردم و نخواهم کرد