من خواب دیدم من و مادرم رفتیم به بیمارستان دیدن خاله ام که فوت شده و وقتی قرار بود اتاق رو نشون بدن یک مرتبه یک دری رو باز کردن که مثل یک دریای ه کوچیک بود ولی انتهایش دیده نمیشد و بارون هم میآمد و مردم که میخواستن برن ملاقات مریض هاشون باید وارد این آب میشدن، من و مادرم هم تا گردن وارد آب شدیم و راه افتادیم
من خواب دیدم تو ویلا با بچه ی خودم و دوستم تنها بودیم و دوستم رفته بود دنبال همسرش و من مشغول مرتب کردن خونه بودم که بارون ریز و تندی شروع کرد به بارش و من سریع مبلارو میاوردم داخل خونه...
لطفا تفسیرش کنید
من خواب دیدم اذان میگفتن منم میخواستم برم وضو بگیرم وچشامو بسته بودم زیر بارون دعا میکردم بارون نه شدید می بارید نه نم نم سرعتش مناسب بود