نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۶۰
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۱۳ ۲۲ دی ۱۴۰۳
من یک روز نشسته بودم که صدای وحشتناکی از اتاق امد من به اتاق نگاه انداختم عروسکم داشت حرکت میکرد اما انگار یکی ان را حرکت میداد من دویدم وعکس گرفتم و نگاه کردم دیدم یه دختر بچه است
Iran (Islamic Republic of)
میلاد
۱۵:۳۷ ۱۰ مهر ۱۴۰۱
با سلام
شک کنید اینکه تو عکس میفتن ۱۰۰% حقیقت داره.خودم چندتا عکس خودم گرفتم که بعد متوجه حضورشون شدم چندتا عکس هم بنده خدایی سگشو تو اگهی دیوار گذاشته بود که خیلی واضح
افتاده بودن تو عکس
United Arab Emirates
صادق
۲۰:۵۴ ۰۳ دی ۱۴۰۰
سلام،مورخه ۱۹ آذر۱۴۰۰ که جمعه بودیم سه نفری رفتیم کوهنوردی در برگشت در ارتفاع که بودیم شب ما را فرا گرفت تا رسیدیم به دره مسیر تاریکی شدیدی حاکم بود وفقط با استفاده از نور گوشی پایین می آمدیم که در دره در ۲۰متریمان اول شبح سیاهی دیدم متحرک ودارایی بعد تبدیل شد به یک تنه درخت مانند بلافاصله مبدل شد به اسب سیاه غول پیکری که سرش خمیده به سمت زمین ورو به اونطرف ما یکی از ما سنگی بطرف انداخت نه اصابت کرد ونه اون واکنش نشان داد حقیقتا در اون تاریکی مطلق از هیبتش ترسیدم ونیم ساعت بعد به پای کوه رسیدیم امروز جمعه ۳دیماه ۱۴۰۰ هوای روشن مجدد به اونجا رفتیم و در بهت وحیرت آن شب هستیم.
Iran (Islamic Republic of)
صادق2
۱۵:۰۷ ۱۴ اسفند ۱۴۰۰
سلام. دیشب 13 اسفند 1400 تصمیم گرفتیم دوباره از کوه بالا برویم در کمال تعجب دیدم چند نفر با گوشی در حال پایین آمدن هستن ترسیدم اول به پشت درختی رفتم بعد دیدم به سمتم میایند به پشت صخره ای که آنجا بود رفتم و سنگی پرتاب کردم اما اصابت نکرد و آنها رفتند. تصمیم گرفتم دنبالشان کنم تا اینکه به پایین کوه رسیدند . سوار ماشین شدند و من هم با ماشین تعقیبشان کردم در کمال تعجب به منزل من رفتند من هم به داخل خانه رفتم و چند تا از دوستانم را آنجا دیدم به آنها گفتم اینجا چکار میکنید و ناگهان صدای خودم را از اتاق دیگری شنیدم به آنجا دویدم و وارد اتاق شدم در یک لحظه نور شدیدی را دیدم که به چشمم خورد و در یک آن همه جا را سکوت فرا گرفت هیچکس داخل اتاق نبود . بیرون آمدم و دیدم دوستانم نیستند. به اتاق رفتم و از خستگی خوابم برد ساعت 15:07 با صدای کلیدهای کیبورد از خواب بیدار شدم و با صحنه عجیبی مواجه شدم یک نفر شبیه من در حال تایپ کردن بود.....
پ. ن: اینجوری هم داستان بدی نمیشه
Iran (Islamic Republic of)
خودمم
۱۱:۴۷ ۰۱ دی ۱۴۰۰
راسته ، من اصلا ادم خرافاتی نیستم ولی ب جن اعتقاد دارم ب روح نه، مادرم چند سال پیش ب خاطر بعضیا ب این بیماری دچار شد و تا چند سال همین جوری بود شبا همه خواب بودن اون مادرمو اذیت میکرد وقتی من بچه بودم خودم شاهد بودم ک شیر حموم و شیر اشپز خونه باز میشد اونم اب یخ.... من باور دارم، ب غول و پاگنده و انابل و خون اشام اعتقاد ندارم... درضمن من نمیخوام بترسونمتون... و این ک اونا هم مث ما زندگی میکنن و هم خوب هم بد دارن مثل ما ادما، واگ قرار باشه کسی بترسه اونا هستن ک باید از ادما بترسن ن ما... ظاهر شونم من ندیدم ولی مادرم میگفت حدود دومتر بوده و ریش درازی داشته و چشمای زرد ک پلک نداشته،،، بقیشو نمیدونم...
Iran (Islamic Republic of)
لیلا
۱۸:۳۱ ۳۰ آبان ۱۴۰۰
سلام
من یک بار رو مبل دراز کشید بودم به تلویزیون نگاه میکردم به سمت در اتاق نگاه کردم دیدم یک پیر زن با یک لباس سفید و روسری قرمز ایستاده این تصویر دو تا بود یکی بزرگ یکی کوچک یهو محو شد
Iran (Islamic Republic of)
باور
۱۹:۵۱ ۰۱ خرداد ۱۴۰۰
اگ باور ندارید برید پیش احصار اینا باور میکنید یا چندتا ویدیو ببینید بجای عکسا من بچشم خودم تو قبرستون دیدم تو تپه هم دیدم شب بصورت واضح دفه بعدی برم با دوربین میرم ولی خیلی ویدیوها هست که بدون فتوشاپه حتی عکسا که بهترین کارشناسان تایید کردند
Iran (Islamic Republic of)
احسان
۱۰:۱۱ ۱۱ اسفند ۱۳۹۹
جن وجود دارد خودشو به من نشون داد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۱۱ ۲۰ فروردين ۱۴۰۰
اره وجود داره من یه بار بچه بودم دیدم یه بار هم یه چیزی دیدم نمیدونم چی بود بعد به هرکی گفتم باور نکرد توی خوابم زیاد میان ولی مباره میکنم این برام عادی شده ومیتونم حسشون کنم همیشه موقع که خواب جن اینا میبینم بعد بلند میشم نفس نفس میزنم انگار کی منو داشت خفه می کرد
Iran (Islamic Republic of)
اصغر
۱۹:۵۷ ۲۶ بهمن ۱۳۹۹
آقا فقط بگید من امروز موقغ کامپیوتر بازی کردنم سایه میدیدم هی جنه یا نه؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۰۷ ۲۵ آذر ۱۳۹۹
برا منم چندبار عکس غریبه افتاده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۵:۰۱ ۱۴ آذر ۱۳۹۹
هرکی وجود جن انکار میکنه یا مسخره میکنه بیاد تا ببرش یک جایی هست نزدیک ابادی ماست تا نشونش بدم فقط ترسو ها نیان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۴:۵۳ ۱۴ آذر ۱۳۹۹
دوستان جن وجود داره جون مادر دروغ نمیگم ما توی یک روستا کاضم اباد الشتر توی لرستان زندگی میکنیم یک شب داداشم گفت میخواد بره هوا خوری بعد از پانزده دقیقه برگشت بعد بهش گفتم چقدر زود برگشتی بعد بهم گفت بیا بریم کارت دارم باهاش رفتم هر چی باهاش حرف زدم باهام حرف نزد منم ترسیدم برگشتم بعد از ده دقیقه دیدم برگشت بهش گفت داداش چرا باهام حرف نمیزنی بهم گفت چی میگی حالت خوبه فکر کردم داره دروغ میگه بعد رفتم پیش یک شیخ ماجراه براش تعریف کردم گفت اون برادرت نبوده اون جن بوده بعد به مادر بزرگم گفتم ابادی ما جن داره گفت اره از قدیم داشته الان هم داره به خدا دروغ نیست
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۴:۳۸ ۱۴ آذر ۱۳۹۹
چند علاعم جن تو خونه وجود داره چون ما اونها رو نمی بینیم این علاعم حتماا درک کنید ۱ گم شدن اشیا مثلا مسواکتو میزاری توی اتاقت بعد فردا صبح میری میبینی تو اشپز خونه است ۲ باز شدن ناگهانی در یا پنجره ۳ وقتی تو خونه تنهایی احساس میکنی کسی صداتون میزنه یا وقتی تنهایی شب هست احساس میکنی کسی کنارته وصدای نفس هاشو میشنویی البته اینا هر جا یا هرموقع اتفاق نمی افته
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۱۷ ۲۰ فروردين ۱۴۰۰
اره من یه مودت حس میکردم یکی توی خونس بگر از ما و شب ها صدای پا میومد وسایلا گم میشدن چند بار در بالکن باز و بسته شود ولی به مادر پدرم نگفتم چون میدونم باور نمیکنن بعد از مدتی خواهرم عجیب رفتار کرد بعد متوجه شدیم روح مادر بزرگم سرگردون بود و.......
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۵ ۱۸ مهر ۱۳۹۹
چرامردم میترسونین خوب من10سالمه شمابجای که بگید وجود نداره مگید وجود داره اما اگه. وجودداره چرا نمیبینمش. به عقیدهای من وجود نداره
Iran (Islamic Republic of)
اس
۱۱:۳۶ ۱۷ شهريور ۱۳۹۹
میشه عکس کامل ایکسی که دست یه جن روشو نشه بزاری
Iran (Islamic Republic of)
بهار
۱۶:۳۱ ۰۲ آبان ۱۳۹۸
روح وجن راسته
یه روز که من توی خونمون رفتم دستشویی ،وقتی برگشتم گوشیمونگاه کردم دیدم دوستم بهم زنگ زده بوده ،بعدش من باهاش تماس گرفتم که ببینم باهام چیکارداشت که متاسفانه گوشیش خاموش بود ،صبح که توی دبیرستانمون دیدمش ازش پرسیدم دیروزباهام چیکارداشتی که بهم زنگ زدی؟درجوابم یه چیزی بهم گفت که بهت زده شدم ،بهم گفت که من به خاطرکنکور یه هفته ای میشه که گوشیمو خاموش کردم وحتی یه بارم روشنش نکردم که بخوام بهت زنگ بزنم ،وقتی اینوشنیدم باورم نشد ،وقتی رفتم خونه پیشینه ی تماس هامو نگاه کردم دیدم دقیقاًهمون دوستم بود گوشیموگذاشتم روی میزم رفتم توی آشپزخونه شنیدم گوشیم داره زنگ میخوره رفتم جواب بدم همین که رسیدم به اتاق گوشیم قطع شد ،نگاه کردم دیدم بازم همون دوستمه ،سریع بهش زنگ زدم ولی خاموش بود ،فکرکردم میخوادسربه سرم بذاره فرداش توی مدرسه بهش گفتم ولی اون بهم گفت که تو زده به سرت دیوونه شدی