خب از نظر اینکه فرزند آخر هستم و احساساتی درست میگه
ولی همیشه احساس کمبود محبت داشتم
و الان توی سی سالگی در پی این هستم که به همه ثابت کنم وابسته کسی نیستم و در مورد کمک خواستن از کسی مغرورم و خیلی کم با دیگران مشورت میکنم
رو هوا نظر ندین اساتید.والا من که فرزند هفتم و اخر خانواده هستم هیچ حمایتی ازم نشد و مجبور شدم از خانواده مستقل شم در صورتی که خانواده برای بقیه بچه ها کمک مسکن و ازدواج تامین کردند ولی برای من هیچی تازه چون مجردم و توی خونه بودم همه کارهای خونواده هم با من بود بانک تعمیرگاه خرید رانندگی.....منم دیدم کسی کمکی نمیکنه یه خونه 50 متری اجاره کردم با پول خودم جدا شدم.هیچ ریالی کمک نکردند
سلام من بچه اولم نه خود خواهم نه خود رای ضمنا دخترم و مراقیت از پدرو مادرم برعهده منه ولی قانون مندم نیستم 3تا برادرم که هیچ کدوم از پدرو مادرم مراقبت نمیکنن
اقا من فرزند 6ام هستم یعنی اخر. یعنی بدبخت عالم دیگه شانس من هیچی نیست همه سر کار همه ازدواج همه زندگی. من صفر صفر 27 سالمه هیچی ندارم پدرم هم هر چی داشت خرج اون 5 نفر کرد البته فرزند از من بزرگتر هم زیاد خوبی ندید اما من دیگه از اون هم بدبخت ترم خلاصه یا بدنیا نیاید یا اومدید هم فرزند اخر نشید که ته بدشانسیه
فرزند آخرم و 30 ساله، از 17 سالگی به بعد نه تنها دستم توی جیب خودم بوده بلکه ده ها میلیون تومان به خانواده ام کمک کردم. از همون نسلی که بهش میگن نسل روغن نباتی اما خدا نیدکنه اگه اون نسل روغن حیوانی یک پنجم سختی های من رو کشیده باشند. این حمایت عاطفی و مادی یا هر نوع دیگه اش شامل من یکی که نشده.
ولی همیشه احساس کمبود محبت داشتم
و الان توی سی سالگی در پی این هستم که به همه ثابت کنم وابسته کسی نیستم و در مورد کمک خواستن از کسی مغرورم و خیلی کم با دیگران مشورت میکنم
خدایا ....ودیگر هیچ
پس بگو باباومامانم میگن تو فرزند ارشدی و فرق داری با اون دوتا
علاوه بر خرکردنم ،بزرگ جلوم میدن
در ضمن واضح هم که باشه برای بعضی ها جالب و کابردیه
بزرگ کرده ام . این چرندیات احساس شخصی است