صبر ایوب صحیحتره...

سلام.باید مخالفت نمیکردند والدین شان با ازدواج آنها حتی اگه نهایتا طلاق میشد بهتر از این بود که دو فرزند بی گناه دیگرشان قربانی خشم و کینه ی سمیه بخاطرجلوگیری از برطرف کردن نیاز عاطفی و قلبی و غریزی طبیعی او برای ازدواج دلخواه بشوند ! والدین قدیمی که نسل شان را از هفت سالگی با زندگی واقعی طبیعی آشنا میکردند نهایتا علم آموزی با مکتب دینی بود پسران و دختران را با حیاء باوظایف مرد و زن بودن در آینده آشنا و مسئولیت پذیر و با اخلاق و عقل بار می آوردند و به محض بلوغ باشغل طبیعت وازدواج ساده مستقل و صاحب فرزند می کردند و چهل پنجاه سال و بیشتر هم با عقل و عشق وآبرو با هم زندگی می کردند نجیب ساده و با آبرو مندی! ربطی به هیجانات بلوغ جسمی روانی ندارد ، تربیت و آموزش از والدین عاقل و انسان شناس رها شده است ..!!!

بچه احتیاج به پرورش داره در درجه اول . چه مادرای بدبختی

کجای این داستان، مشکل پول و فشار کنکور و.. داشته،، خونه ی ویلایی گاندی، داشتن ماهواره اونم 23سال پیش، سن سمیه که هموز دو سال تا کنکور فاصله داشته

دوباره بخون: مریض بودن کلا داداچ تو چرا از اب گل الود ماهی دلخواتو میگیری خب اول برو پیش مشاور پدر مادرا شمر نبودن که ما شمرشون میکنیم

نه پسره از ایران رفت دختره دو بار ازدواج کرده

مگه فیلمه

نه ازدواج نکردند پسره مهاجرت کرد سمیه هم دوبار ازدواج کرده جدا شده

بعد از آزادی سمیه با کس دیگه ای ازدواج کرد و بعدشم طلاق گرفت، شاهرخ هم فکر کنم رفتن آلمان یا کانادا

وجدان نداشتن که عذاب بکشند.