من و همسرم ۱۸ سال تفاوت سنی داریم.سال ۸۸ وقتی ۲۰ سالم بود ازدواج کردم ایشون پزشک بودن منم دانشجوی سال دوم عمران.الان ۱۰ ساله از ازدواجمون میگذره و دوتا بچه ی خوشگلم داریم. خلاصه اینکه اوایل ازدواج بخاطر حرف مردم که چرا این دخترو به این مرد گنده دادین هی تو دلم خالی میشد از شوهرم بدم میومد منم باهاش دعوا میکردم بهش میگفتم پیرمرد خدانگذره کسایی رو که تو زندگی دیگران دخالت میکنن.واقعا شوهرمو دوست دارم خیلی صبوره و تو بچه بازیهای من همپای خوبی بود. پدر و مادرم فوت شدن همسرم بعد از فوت اونا با من مهربونتر و صبورتر هم شد و تمام این مدت علاوه بر همسر بودن مثل یک پدر پشت و پناه منه.
توی زندگی کسی دخالت نکنید زندگیشون درگیر حرفها و قضاوتهای شما بشه مطمئن باشید گناهش دامن شما رو هم میگیره و بعدا درگیر مشکلاتی توی زندگیتون میشید که نمیدونید چوبشو از کجا خوردین
اگر یادتون باشه سال قبل تو تهران خانمی شوهرش رو رها کرد افتاد دنبال این سبک ازدواج پس جنبه تخریب و بد آموزی دیگر خانمها رو داره..در ضمن این خانم و آقا الگوی خوبی برای جامعه نیستن حداقل خیلی ها با این نظر موافقند پس لطفا حمایت بی جا نکنید از این سبک ازدواجها..که باعث دعواهای خانوادها بین والدین و فرزندان دختر شده .
توی زندگی کسی دخالت نکنید زندگیشون درگیر حرفها و قضاوتهای شما بشه مطمئن باشید گناهش دامن شما رو هم میگیره و بعدا درگیر مشکلاتی توی زندگیتون میشید که نمیدونید چوبشو از کجا خوردین
انشالا همیشه خوشبخت باشید
یادبگیریم اینقدر سرمون تو زندگی بقیه نباشه
ماکزیمم ۴ یا ۵ سال
به خودشون اجازه میدن تو هر زمینه ای نظر بدن...این به اون در
تو این اوضاع ازدواج آخههههههه