یک سال میگذرد سرشیف خدمت خادمی در حرم امام رضا بودم وقتی شنیدم تا یک ساعت باور نمیکردم هروقت اسم سردار میاد اشک تو چشمم جاری میشه و هنوز باور ندارم سردار از بین ما رفته
سردار جانم روحت شاد، مثل تو دیگر پیدا نخواهد شد حیف و هزاران افسوس که دیر تو را شناختیم و در فراق نبودنت باید تا آخر عمر حسرت بخوریم، برایمان دعا کن عاقبت به خیر شویم
اولین شمع ها را برایت روشن کردم.. گلبرگهای سرخ را جلوی عکس تو و ابومهدی پاشیدم..یک دلنوشته برای تو نوشته بودم یکی هم برای ابومهدی، هر دو را روی پارچه مشکی چسباندم.. و در آخر هم با یک گلدان گل نرگس.. با یک گلدان گل نرگس تمام حرفهایم را زدم.. نمیدانم که در آن لحظات، تو و ابومهدی هم مرا دیدید یا نه؟ اما خوب میدانم که صاحب گلهای نرگس، همه چیز را خوب می بیند... میدانی حاج قاسم! با هزاران امید شمع ها را روشن کردم.. با هزاران آرزو نرگس ها را در گلدان گذاشتم...
شخصیت جامع از همه ابعاد روحشون شاد
خواستم بنویسم صلوات بفرستیم بر روح پاکشون
منصرف شدم چون هرگز باور نمیکنم یعنی احساس نمیکنم ایشون از میان ما رفته باشن
او همیشه در دل ما زنده اند او هرگز نمیمیرد
دوباره عکس حاج قاسم رو گذاشتید
خدا خیرتون بده
بله، رفتارهای اینچنینی فقط از بزرگانی مثل حاج قاسم بر می آید
خواستم بنویسم صلوات بفرستیم بر روح پاکشون
منصرف شدم چون هرگز باور نمیکنم یعنی احساس نمیکنم ایشون از میان ما رفته باشن
او همیشه در دل ما زنده اند او هرگز نمیمیرد