منم با اردک و جوجه خروس خونه مون حرف میزدم متوجه میشند مثلا می اومدند بالای پله ها میگفتند برین پایین الان غذا ندارم میرفتند یا یک بار پلو ریخت رو موکت جوجه خروس رو صدا کردم گرفتمش آوردم خونه اون برنج ها رو خورد اصلا از جاش تکون نخورد سیر شد راحت گرفتمش گذاشتمش بیرون وقتی مجبور شدم به خاطر رفتن از خونه روستایی بفروشمشون فقط سه روز خونه اون آدم زنده موند