من روز عقد مادر زنم مدام غر میزد و میگفت مهریه سکه باید زیاد بنویسید
بعد از اون ور میره نماز میخونه دو ساعت وضو میگیره موهاشو جوری میپوشونه که انگار مسلمون واقعی اونه
خطبه عقد که جاری شد اومد و کلی به عاقد و محضردار حرف زد
و بعد به من گفت چرا مهریه ۲۱۴ سکه نوشتی و کلی درگیری
من چون دختره رو دوست داشتم چیزی نگفتم
بخدا الان چند ساله که مادر زنم رنگ مرده گرفته و همسرم همیشه میگه خدا رو شکر که از دستش نجاتم دادی
خدا بزرگه
واقعا
اگه بودم ی دونه موهم رو سر داماد نمی زاشم اخه مردم انقد بی غیرت ک زنشو جلو مردا بندازه زمین اه اه حالم بهم میخورع ازی جور مردا
بعد از اون ور میره نماز میخونه دو ساعت وضو میگیره موهاشو جوری میپوشونه که انگار مسلمون واقعی اونه
خطبه عقد که جاری شد اومد و کلی به عاقد و محضردار حرف زد
و بعد به من گفت چرا مهریه ۲۱۴ سکه نوشتی و کلی درگیری
من چون دختره رو دوست داشتم چیزی نگفتم
بخدا الان چند ساله که مادر زنم رنگ مرده گرفته و همسرم همیشه میگه خدا رو شکر که از دستش نجاتم دادی
خدا بزرگه
واقعا
ممنون