ای بابا آدم که دو یا سه ساعت سر کلاس باشه میشه نهنگ یه هفته اولش خیلی سخت بود به زور از گلو پایین میرفت ولی بعد یه هفته میشد نجات دهندت همون غذا وقتی بعد کلی کار تو کارگاه میومدی تنها چیزی که بهت آرامش میداد همون غذا بود ولی خدایی بادمجونا خوبی میدادن تو سلف دانشکده فنی خرم آباد
یادش بخیر...سلف خوابگاه شهدای دانشگاه اصفهان....دختره میگفت اینا گوشت موشه بهمون میدید اشپزه با لهجه اصفهانی میگفت گوشتی آهووه...تقی ژتوتی که بهمون ژتون غذا میداد..اکبر که کارت تغذیه را برامون شارژ میکرد...ته دیگایی که میذاشتن رو غذا..وای یه مدتم برامون غذا کم میریختن به زور سیر میشدیم...
من هم سلف دولتی رفتم هم سلف آزاد اصلا دولتی صد برابر بهتر بود آزاد انگار غذای زندانی ها تو فیلمای خارجی قدیمی اصولا آدمای بداخلاقی هم بودن اصلا خوش نمیگذشت برعکس دولتی یه لذتی داشت سلف قرمه سبزی آزاد انگار آب جوش ریختن روی سبزی نپخته و درست خرد نشده خیلی بد بود برعکس سراسری با اون سوپ جوهای عالی خدایی خوشمزه بود ولی میگفتن کافور توش هست ما که خوردیم و کلی خوش گذشت
دوران دانشجویی یک طور انتخاب واحد می کردم که وقتی صبح دانشگاه می رفتم شب خانه می آمدم
و وقتی لیسانسم گرفتم رفتم آرایشگر شدم و بعد از 6 سال مدل های جدید و روش های جدید را یاد می گیرم
همسرم برای فوق لیسانس می خواند او هم خیلی درس می خواند
یه روز ساعت 2 صبح بیدارمون کردند که بریم برای سحر ماه رمضون ، تو شرایط برفی (برف تا زانو می رسید) خودمونو به سلف رسوندیم و متوجه شدیم برای سحری چیزی آماده نکردند فقط ماست دارند . یکی یک ملاقه ماست تو یکی از قسمتع های سینی برامون ریختند و در جواب با چی بخوریم نانی برنجی بدهید گفتند نوشابه داریم ( آن هم کاملا یخ زده بود ) خودتان فکرش را بکنید فردا چه روزه ای گرفتیم حدود 50 - 60 نفر کارشان به بیمارستان رسید
یادش بخیر چه روزهایی بود روزهای دانشجویی خدا لعنت کنه به اون کسی که کرونا رو درآورد انشالله اون اولین کسی باشه که در آتش جهنم جزو وز بشه انشالله تمام دلخوشی های مارو ازمون گرفت انشالله یه سونامي دیگه برا چین بیاد تا همشون نابود بشن
و وقتی لیسانسم گرفتم رفتم آرایشگر شدم و بعد از 6 سال مدل های جدید و روش های جدید را یاد می گیرم
همسرم برای فوق لیسانس می خواند او هم خیلی درس می خواند