من سرباز بودم هفته ای یه بار می رفتم خبازخانه دیگ خمیر نانوایی رو میشستم! اندازه یه ناو جنگی بود وزنش هم اونقد زیاد بود که نمیشد بلندش کنی فقط باید قلش می دادی!!!
ناشناس
۰۳:۲۶ ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱
من سرباز بودم . بخاطر گرما و وبا و سیستم سمایش شبانه روزی تعمیر میکردیم . از خستگی خوابم برد از بالای میز کار به زمین افتادم کشکک زانو من شکست از خواب بیدار نشدم . بخاطر سه چهار روز بیخوابی و خستگی. الان نمیتونم را برم .
درود بر ارتش دلیر وشجاع وانقلابی