عملیات مرصاد من در اسارت بودم. آشفته بازاری بود در اردوگاه. خیلی روباه صفتانه وجهه خودشان را توجیه میکردند و فکر میکردند با گاگول طرف هستند. تبلیغات چی های ماهری هستند. بچه پر رو تر از این ها جایی پیدا نمی شود. هر کدامشان یک پا پیش نماز سطح خارج مینمودند. ولی عمق نداشتند. درد اسارت یک طرف نیرنگ های این ها بدتر ادم را گیج و مبهوت میکرد. دست روی افراد خاصی می گذاشتند. هر کس را شکار کردند نابودش کردند. خبری شنیدم که یک بار سر صف نانوایی مردم اعترضشان در امده بود که چرا این ایرانی ها سر صف نمی ایستند؟ این ها لج بعث را هم در آورده بودند. از یک بعثی بلند پایه پرسیدم نظرت راجع به این ها چیه؟ گفت به (حضرت امام) خمینی اعتماد میکنم ولی به این ها نه ! گفتم چرا؟ گفت تو هنوز بچه ای. گولشان را نخوردم.
عجب از یک بعثی بلند پایه پرسیدم خخخخخخخخخخخخخ بهروز خالی بندددددددددددددددددد بروجای دیگه لاف بزن عموووووووووووووو عمو اینها با بعثی بودن اونوقت یک سرهنگ یا بقول تو مقام بلند پایه جرات داشت پیش تو که اسیر ودشمنش بودی اینطوری بگوید لطفا ببند
ناشناس
۱۲:۱۴ ۰۱ تير ۱۴۰۱
ناشناس ۱۶:۳۵ یه خورده ادب و شعور داشته باش
ناشناس
۰۹:۲۸ ۳۱ خرداد ۱۴۰۱
این گروهگ ها آیا به اقدامات خود می بالند ؟ و جای افتخاری برای خود باقی گذاشته اند ؟ و به چه امیدی هنوز به فعالیت های خود ادامه می دهند؟ آیا حتی والدینشان چنین موجوداتی را بعنوان خویشاوند قبول دارند تا ملت قبولشان کنند؟
مرگ بر منافق