خدایش رحمت کند تا پایان سال زنده بود و توحش امشب و بعد از آن را می دید بهتر بود یک نفر از جنگل دنیا به ملکوت رفت که باید گفت خوش بحالش دیگر نگران ترقه انداختن داخل خوردو یا کنارش نیست
خدا رحمتش کنه. یکی از شعرهایی که از ذهن ما پاک نمیشه. خیلی تراژیک و سنگین بود برا اون سن و سال. همیشه توی فک کاج اول بودم. انگار اون موقع ها کسی تخصص روانشناسی کودک نداشت ..
این شعر پر از خاطره هستش
و یک شعر عالی و زیبا
روزی از روزهای پائیزی ،زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاجها به خود لرزید،خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا ،خوب در حال من تأمل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است،چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد،
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد.
مهر بانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد،
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد.
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان،
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان …
شاعر: محمد جواد محبت
تاابد یادش به دلها یاد باد
چقدر این شعر دوست دارم
خاطرات مدرسہ و بچہ گی رو زندہ میکنہ
خدا رحمتش کنہ
خدای بزرگ این استاد عزیز رو رحمت کنه