به نام خداوند جان و خرد : عزل مدیر کفایت نمی کند باید دیه جسمی و روحی روانی آن دانش آموز کتک خورده هم از آن مدیر خاطی مجرم به نفع دانش آموز و خانواده دانش آموز استرداد شود و به بازداشت و قصاص هم محکوم شود تا درس عبرتی باشد برای سایرین تا بفهمند یک مدیر و یک ناظم و یک معلم مربی اسلامی در مملکت ایران اسلامی نباید تنبیه فیزیکی بدنی کند می تواند تنبیه های قانونی اسلامی دیگر انسان سازانه را در نظر بگیرد مگر انسانها حیوان هستند که با کتک زدن بخواهید تربیتشان کنید همان حیوانات را هم امروزه دیگر با شیوه کتک زدن رام نمی کنند چه رسد به انسانها که اشرف مخلوقات خداوند جل جلاله هستند هزاران شیوه و روشهای انسانی اسلامی بسیار خوب تشویقی آموزنده وجود دارد که دانش آموزان و انسانهای متخلف را می توان سر به راه با ادب با تربیتشان کرد . والسلام و صلوات التماس دعا .
اوایل انقلاب چنان ما را میزدن که ادرس خونه ام گم میکردیم .. هر وقت اعتراض می کردیم میگف برو والدینت بیار
ناشناس
۰۸:۵۱ ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
من یه مربی پرورشی داشتم خدا ازش نگذره بخاطر یه شیطتنت منو با کابل و شیلنگ بقدر کتک زد تمام بدنم کبود شده بود از اون سال ناراحتی اعصاب گرفتم و تو زندگی عذاب کشیدم و درمان نشدم
من یه مربی پرورشی داشتم خدا ازش نگذره بخاطر یه شیطتنت منو با کابل و شیلنگ بقدر کتک زد تمام بدنم کبود شده بود از اون سال ناراحتی اعصاب گرفتم و تو زندگی عذاب کشیدم و درمان نشدم
مگه پدر یا عمو یا دایی یا مادر یا پدر بزرگ یا مادر بزرگ ولی بزرگتر سرپرست خانواده نداشتی ؟!!! که اگه داشتی اون معلم پرورشی رو که بدرد لای جرز دیوار می خورده با اون روش پرورشیش اون بی وجدان ناجوانمردت رو قصاص می کردند و با کابل و شیلنگ کاملا کبود سیاهش می کردند برات و دیه کامل جسمی روحی رو ازش می گرفتند و به زندان و تیمارستان منتقلش می کردند و برای همیشه از آموزش پرورش ایران اسلامی اخراجش می کردند کاملا قانونی و اسلامی .
ناشناس
۱۸:۰۷ ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
می خواستی مثل بچه آدم باشی تا کتک نخوری. اگه می خواستی لوس بازی در بیاری ، فقط خونه تون جلوی پدر و مادرت . نه تو مدرسه و نه تو جامعه .
ناشناس
۰۸:۵۱ ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
زمان ما یک معلم داشتیم هندی بود و معلم زبان انگلیسی بود سال 70 در شهر کرمان .. ایشان مشکل عصبی داشت چنان بچه ها رو میزد که هرکی کتک میخورد قشنگ نیم ساعت گیج بود حالا که بهشته ..
بچههای دوران ۶۰چه گناهی کرده بودن هیچ کسی جرأت نداشت به معلم چیزی بگوید يکبار میزها ۳نفره بود معلم برگهای امتحانات رامیداد من طرف دیوار از روی میز پریدم چون هم صندلیم نرفت بیرون که من بروم برگه امتحانم بگیرم معلم و.......شدبه قدری من را طنبیه کرد که هنوز میگم ....
بچههای دوران ۶۰چه گناهی کرده بودن هیچ کسی جرأت نداشت به معلم چیزی بگوید يکبار میزها ۳نفره بود معلم برگهای امتحانات رامیداد من طرف دیوار از روی میز پریدم چون هم صندلیم نرفت بیرون که من بروم برگه امتحانم بگیرم معلم و.......شدبه قدری من را زد که هنوز میگم خیراز۰۰۰۰۰۰۰۰نگیرد
دست همچین مدیران و معلمهایی که زورشون به بچه نشون میدن باید خورد کرد
از روی جمله ی داخل پرانتز ۱۰۰ بار بنویس . خخخخخ