دزدی زیاد شده از باغش و صاحب باغ عصبی بوده بدبخت همه رو سر این بدبخت خالی کرده، میگه دو تا آلو ولی کسی برا دو تا آلو اینکار نمی کنه حتما بالای دو تا گونی بوده، کلا دزد عابقتش همینه، یه سال زجر کشیده یه مفت خور بیاد بخوره منم بودم 4 تاشون رو می کشتم
اقا این اقا تو ماشین نشسته بود بیرون باغ بچه ها و زن مرد تو باغ بودن ،یه سری اومدن اینجا داستان ساختن ،( اگه نامحرم بود چی ) حتما به بچه و خانوم این مرد توهین شده رفته بحث کرده ،بعضی متن نخونده دارند از قاتل دفاع میکنند
همسایه ما یک درخت انجیر تو خونش داره هر موقع درخت به بار میشینه و میوه ها می رسند یک بشقاب از میوه درخت رو به همه همسایه ها میده.انوقت این احمق ها برای 4 تا آلو اسلحه کشیدند!
داستان باغی که به خاطر خودخواهی و بخل صاحبانش سوخت، در قرآن و به ویژه در سوره قلم (آیات 17 تا 33) ذکر شده است. این داستان درباره گروهی از فرزندان یک مرد صالح است که پس از مرگ پدرشان، تصمیم میگیرند به جای کمک به مردم، تمام میوههای باغ خود را برای خودشان نگه دارند. و اجازه ندهند رهگذری مجانی از میوه های این باغ بخورد . این تصمیم منجر به عذاب الهی و نابودی باغ در اثر آتش میشود.
پس باغدارهای عزیز هر وقت دیدید کسی از میوه باغتون خورد فکر کنید صدقه دارید می دهید نه اینکه با بیل یا تفنگ دنبال اون فرد کنید
پدر بزرگ من در باغ انگوری که داشت یک درخت زردآلو ی بزرگ بود که هر کس از لب جاده رد می شد از اون می خورد پدر بزرگم اعتقاد داشت این درخت برکت باغش است که مردم رهگذر می خورند تازه از همون انگور هم بخشش می کرد
بی اجازه وارد باغ مردم که دورش دیوار هست بشی. آلو بچینی. به ناموس مردم نگاه کنی. به صاحب باغ هم برگردی فحش بدی. چاقو هم بکشی. عادت غلط یه بار، دوبار، سومی یکی بی اعصاب گیرت میاد همین میشه. صاحب باغ مقصره ولی مقصر اصلی نیست.
پس باغدارهای عزیز هر وقت دیدید کسی از میوه باغتون خورد فکر کنید صدقه دارید می دهید نه اینکه با بیل یا تفنگ دنبال اون فرد کنید
پدر بزرگ من در باغ انگوری که داشت یک درخت زردآلو ی بزرگ بود که هر کس از لب جاده رد می شد از اون می خورد پدر بزرگم اعتقاد داشت این درخت برکت باغش است که مردم رهگذر می خورند تازه از همون انگور هم بخشش می کرد
اگر راست گفته شاهد قتل فحش داده
خیلی از نزاع ها برای رعایت نکردن حق وحقوق یکدیگر و البته خشم وعصبانیت است