ما مدیون محمد نوری‌ زادیم!

من قصد ندارم در این مطلب مثل بعضی دوستان از محمد نوری زاد گلایه کنم، یا به سوابقش در کیهان و روایت فتح اشاره کنم و ایراد بگیرم که چرا تغییر کردی و چرا دست از عقاید سابقت برداشتی؟ چون اصلا مهم نیست.

به گزارش وب گردی باشگاه خبرنگاران، وبلاگ آهستان در آخرین پست خود اینگونه نوشته است :
تغییر و تحول جزو خصوصیات آدمیزاد است. کل تاریخ صحنه‌ی همین تغییر و تحول‌ آدمهاست. تغییر آدم‌های بزرگی که نوری‌زاد در برابر آنها اصلا به حساب نمی‌آید. نویسنده کیهان بودن هم آن‌چنان مقام و منقبتی نیست که انگشت به دهان بمانیم. معاویه ظاهرا نویسنده برخی نامه‌های رسول خدا بوده! (یا چنین ادعایی داشته)

چه زیبا نوشته است محمد نوری‌زاد که «برای همین دو روز ریاست، قلم در می‌کشند و با قلمی که پوزه‌اش به چربی سفره آلوده است، از «نخبه‌کشی» می‌نویسند و به قول آن دوست، اصلا کاری به این ندارند که «حق‌کشی» در تاریخ خونبار شیعه، سابقه‌ی دور و درازتری دارد. آن هم به دست کسانی که برای خود، سوابق درخشانی قائلند و به وقت ضرورت یک به یک آنها را برمی‌شمارند و اساسا «نان» همان سوابق را می‌خورند! حال آنکه «حال» آنان چیز دیگریست. می‌گویند شمربن ذی‌الجوشن، در رکاب حضرت امیر (ع) و در جنگ صفین، زخم‌ها برداشت و سال‌ها به «جانبازی» خود مباهات می‌کرد و یا عقبه‌ی او، طلحه و زبیر، مگر در رکاب اسلام و رسول خدا (ص) کم مجاهدت کردند!…»

هر وقت سابقه، اعتبار، نسب و لقبِ طلحه و زبیر و شمر به داد آنها رسید، خوب طبیعی است که دیگران هم چنین حقی را دارند که از اعتبار و سابقه‌شان مایه بگذارند و حق و حقوقشان را طلب کنند. پس من به نفس چرخش‌های نوری‌زاد کاری ندارم. آزاد است و اختیار خودش را دارد. تا دیروز از جمهوری اسلامی دفاع می‌کرد، امروز دلش می‌خواهد دفاع نکند. چکار به کار او دارم؟ من فقط می‌خواهم به سهم خودم از نوری‌زاد تشکر کنم. چون او درس‌های زیادی به من آموخته که قطعا در زندگی شخصی و اجتماعی و نیز در آینده‌ی سیاسی و رسانه‌ای من تاثیرات خوبی خواهد داشت.

اگر نوری‌زاد نبود، خیلی از عبرت‌های تاریخ در لابلای صفحات همان کتاب‌های تاریخ می‌ماند و کسی به درستی نمی‌دانست یا درک نمی‌کرد که فراز و فرود آدم‌ها یعنی چه؟ اگر نوری زاد نبود، معنی این حدیث شریف امیرالمومنین را متوجه نمی‌شدم که «جاهل را نمی‌بینی جز در حال افراط یا تفریط!»

انصافا ما مدیون نوری‌زادیم و باید خداوند را شکر کنیم که او را مایه‌ی عبرت ما قرار داده. تا افراط و تفریط او را تکرار نکنیم و به سرنوشت او دچار نشویم. من با دیدن نوری‌زاد، از کتاب‌های تاریخ به زمان حاضر نقل مکان می‌کنم و از سرنوشت خودم می‌ترسم. چون ظرفیت نوری‌زاد شدن را دارم.

من باید مراقب باشم که در دفاعم از یک عقیده خاص (مثلا دفاع از حاکمیت و یا دشمنی با اصلاح‌طلبان) و یا در مخالفتم با همان عقیده‌ی سابق، معتدل باشم، انصاف داشته باشم. نه مثل دیروز نوری‌زاد باشم که رقبایم را اهل لشگر یزید و معاویه بدانم و نه مثل امروز او که حر سپاه همان شمرها و عمرسعدهای سابق باشم!

البته آدم‌هایی مثل نوری‌زاد زیادند. نوری زاد کوچکترینشان هست. شخصیت‌های بزرگتر و مهمتری از نوری‌زاد هم داریم که اسیر افراط و تفریط شدند. مثلا جناب آقای صانعی. در روزهایی که حتی خود امام خمینی هم اشتباهات و اشکالات نظام را قبول داشت، آقای صانعی در جایگاه یک مسئول جمهوری اسلامی ادعا می‌کرد که «همه چیز ما زیر این گنبد کبود، عالی است!»

خلاصه اینکه جوری زندگی کنیم و طوری حرف بزنیم که فردا و پس فردا لااقل از خواندن نوشته‌های خودمان خجالت نکشیم. کسی به ریشمان نخندد که چرا تا این حد چرخش؟ چرا لااقل یک سیر منطقی نداشتید؟

در پایان مجددا از آقای نوری‌زاد تشکر می‌کنم و از ایشان می‌خواهم که با تمام قوا به راهشان ادامه بدهند و خم به ابرو نیاورند و اسیر جوسازی‌ها نشوند. من حتی حاضرم برای دفاع از ایشان به همراه سایر دوستانم در دنیای مجازی کمپینی راه اندازی کنم.

همچنین از مقامات قضایی و امنیتی عاجزانه خواهش می‌کنم کاری به کار آقای نوری‌زاد نداشته باشند. اگر هزار نامه‌ی دیگر هم نوشت، او را اذیت نکنند. حتی اگر فیلم و سریال هم ساخت و سرش را به دیوار کوبید و در قنوت نمازش گریه کرد و خودش را شکنجه داد، مانعش نشوند. مطمئن باشند که بینندگان فیلم‌های او از «چهل سرباز و پروانه‌ها» بیشتر نخواهد بود. تاثیراتش بماند!

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار