عملیات «پنجه عقاب»؛ روسیاهی برای مشاوران کاخ سفید / چه کسانی به کارتر برای حمله به ایران خط می‌دادند؟

هیچ‌کدام از طراحان عملیات «پنجه عقاب» فکر نمی‌کردند که نیرو‌های مخصوص «دلتا»، در طبس چنین افتضاحی را به بار بیاورند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  کارتر که به دلیل تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به شدت زیر فشار رقبای سیاسی خود قرار داشت، در ۱۱ آوریل ۱۹۸۰ (۲۲ فروردین ۱۳۵۹)، به صراحت به مشاورانش اعلام کرد که می‌خواهد برای نجات گروگان‌ها از گزینه نظامی استفاده کند. به نظر بسیاری از کارشناسان نظامی، چنین عملیاتی از هر جهت نامعقول به نظر می‌رسید. اما کارتر بعد از جلسه اول آوریل ۱۹۸۰ و اظهارات هارولد براون، وزیر دفاع وقت آمریکا، تردید را کنار گذاشته و برای اجرای عملیات، تصمیم قطعی گرفته بود. هر چند نقش براون در تصمیم‌گیری کارتر مهم بود، اما در کنار او، افرادی مانند برژینسکی، سایروس ونس، ماندیل، پاول، ترنر، جردن و جونز نیز حضور داشتند که بر تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا، تأثیرگذار بودند.

عملیات «پنجه عقاب»؛ روسیاهی برای مشاوران کاخ سفید / چه کسانی به کارتر برای حمله به ایران خط می‌دادند؟


بیشتربخوانید : برگزاری مراسم سالروز شکست امریکا در صحرای طبس


یک دموکرات جنتلمن!

هارولد براون، مردی که سخنانش به کارتر برای صدور دستور عملیات «پنجه عقاب»، اطمینان خاطر داد، وزیر دفاع ایالات متحده بود؛ دانش آموخته دانشگاه برکلی در رشته فیزیک هسته‌ای و استاد دانشگاه کالیفرنیا که دنیای علم را رها و شانس خود را در دنیای سیاست و با حزب دموکرات آمریکا امتحان کرد. برخی او را احیاکننده ارتش آمریکا می‌دانند؛ اما براون در جریان عملیات عقاب نشان داد که وقتی در شرایط بحرانی قرار داشته باشد، از واقع‌گرایی همیشگی‌اش فاصله می‌گیرد و دست و پایش را گم می‌کند! تعدادی از مورخان، براون را مغز متفکر عملیات «پنجه عقاب» می‌دانند.

روباه لهستانی تبار

یکی دیگر از کسانی که مشاور کارتر در انجام عملیات نظامی علیه ایران محسوب می‌شد، زبیگنیف برژینسکی بود؛ مشاور امنیت ملی کارتر و یک آمریکایی لهستانی‌تبار که در سال ۱۹۵۸، تابعیت ایالات متحده را پذیرفت. او دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه هاروارد گرفته بود. از آن‌جا که کارتر، تسلط چندانی بر مسائل خارجی و روابط بین‌الملل نداشت، برژینسکی را به عنوان مشاور امنیت ملی خود برگزید تا راه و چاه را نشانش دهد.

برژینسکی کاملاً موافق اقدام نظامی علیه ایران بود، اما در خاطراتش ادعا کرده که در جریان تهیه و تنظیم نقشه عملیات «پنجه عقاب» نقش محوری نداشته است. او می‌نویسد: «طرح عملیات نجات را من، ابتدا به عنوان آخرین چاره یا یک اقدام اضطراری در صورت به خطر افتادن جان گروگان‌ها تعقیب می‌کردم و ما، به مؤثر بودن اقدامات نظامی [دیگر]، مانند محاصره دریایی ایران یا تصرف جزیره خارک و حملات هوایی به هدف‌هایی در داخل خاک این کشور، بیشتر اعتقاد داشتیم.» با این حال، وقتی پای استفاده از نیروی «دلتا» به میان آمد، برژینسکی هم با براون هم‌صدا شد و کارتر را قانع کرد که این اقدام می‌تواند او را از برزخ سیاسی که در آن گیر افتاده است، نجات دهد. با این حال، نه براون و نه برژینسکی، نمی‌توانستند تصور کنند که به چه دامی وارد می‌شوند، دام هولناکی که ضربه سنگینی به حیثیت دموکرات‌ها در ایالات متحده وارد کرد.

نقشه عملیاتی که عملیاتی نشد!

زمان طراحی شده برای انجام عملیات «پنجه عقاب»، دو روز تعیین شد. طبق نقشه، قرار بود نیرو‌های دلتا، مستقر در مصر، با فرماندهی سرهنگ چارلی بکویث، به مصیره، جزیره‌ای واقع در اقیانوس هند که متعلق به کشور عمان است، منتقل شوند. همزمان، هشت بالگرد در عرشه ناو «نیمیتز»، در انتظار دستور پرواز به سوی قلب کویر مرکزی ایران بودند. سه هواپیمای ام سی-۱۳۰ حامل نیرو‌ها و سه هواپیمای‌ای سی-۱۳۰ حامل سوخت، به همراه نیرو‌های نظامی، جزیره مصیره را به مقصد ایران ترک می‌کردند و در محلی واقع در صحرای طبس که «کویر یک» نامیده می‌شد، فرود می‌آمدند و در آن‌جا، منتظر هشت بالگردی که عرشه ناو را به مقصد کویر مرکزی ایران ترک کرده بودند، می‌ماندند.

بالگردها، باید از عرشه ناو «نیمیتز» که در دریای عمان لنگر انداخته بود، در چهار دسته دوتایی و با مسیر‌های متفاوت، پرواز می‌کردند و تقریباً، ۳۰ دقیقه پس از فرود آخرین هواپیما، به نیرو‌های مستقر در کویر ملحق می‌شدند. بالگرد‌ها به محض فرود، باید سوختگیری و نیروی ۱۱۸ نفره دلتا را برای انتقال به مقصد بعدی، سوار می‌کردند. دست کم شش بالگرد برای انتقال نیرو‌ها لازم بود. آن‌ها باید یک ساعت قبل از روشن شدن هوا، به محل مد نظر می‌رسیدند؛ این محل جایی در نزدیکی شهر گرمسار بود. در آن‌جا، دو مأمور وزارت دفاع که از قبل به تهران رفته بودند، نیرو‌ها را به مخفیگاه هدایت می‌کردند.

طرح آغاز مرحله دوم

طبق نقشه، نیرو‌های دلتا، به فرماندهی سرهنگ چارلی بکویث، تمام روز را در این مخفیگاه می‌ماندند و با تاریک شدن هوا، به انباری در نزدیکی تهران منتقل می‌شدند. نیرو‌ها به سه دسته قرمز، آبی و سفید تقسیم شده بودند. شش کامیون در ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه، آن‌ها را به داخل تهران می‌برد. آمریکایی‌ها می‌دانستند که در پاسگاه شریف آباد، همیشه یک پایگاه ایست و بازرسی مستقر است. قرار بر این بود که چنان‌چه مشکلی پیش بیاید، نیرو‌های دلتا، ماموران ایرانی را دستگیر کنند و با خود ببرند. یک تیم یورش ۱۳ نفره، سوار بر یک فولکس واگن استیشن، مأموریت داشت به ساختمان وزارت خارجه حمله کند و سه گروگانی را که آن‌جا نگهداری می‌شدند، آزاد کند.

ساعت ۱۱ و نیم، یک تیم، با اسلحه کالیبر ۲۲ مجهز به صداخفه کن، باید نگهبانان خیابان روزولت را از پا درمی‌آورد و دو پست نگهبانی واقع در این خیابان را تصرف می‌کرد. در این زمان، کامیون‌ها خود را به خیابان روزولت (خیابان شهید مفتح فعلی) می‌رساندند و نیروها، بی سر و صدا، از دیوار سفارت بالا می‌رفتند و وارد محوطه آن می‌شدند.

قرمز‌ها که ۴۰ نفر بودند، باید بخش غربی محوطه را تصرف می‌کردند، نگهبان‌ها را می‌کشتند و هر گروگانی را که در محل سکونت کارمندان و معاون سفیر وجود داشت، با خود می‌بردند. وظیفه کشتن نگهبان‌های محل پارکینگ و مرکز برق هم، با قرمز‌ها بود. آبی‌ها هم ۴۰ نفر و ورود به شرق سفارت را بر عهده آن‌ها گذاشته بودند. آن‌ها باید گروگان‌های مستقر در محل اقامت سفیر، انبار و دفتر سفیر را آزاد می‌کردند. سفیدها، با ۱۳ نفر، مسئول تامین امنیت خیابان روزولت و ایجاد پوشش آتش برای عقب نشینی قرمز‌ها و آبی‌ها، به سوی ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) که در مجاورت سفارت قرار داشت، بودند. نیرو‌ها باید برنامه ورود به سفارت و آزاد کردن گروگان‌ها را ظرف ۴۵ دقیقه تمام می‌کردند. در این زمان، بالگرد‌های مخفی شده در تپه‌های اطراف گرمسار، خود را به محل ورزشگاه می‌رساندند و در همین محل، نیرو‌ها و گروگان‌ها را سوار می‌کردند.

طرح حمله به ساختمان وزارت خارجه ایران

درست همزمان با آغاز عملیات در سفارت، گروه دیگری از سفید‌ها هم در وزارت خارجه وارد عمل می‌شدند. دلیل ورود آن‌ها به این ساختمان، نگهداری سه نفر از گروگان‌ها در آن‌جا بود. نیرو‌ها باید از پنجره‌های طبقه سوم، وارد ساختمان می‌شدند، تمام نگهبانان را از بین می‌بردند و سه گروگان مد نظر را آزاد می‌کردند.

یک بالگرد در محلی نزدیک به ساختمان، آن‌ها را سوار و از منطقه دور می‌کرد. در حالی که نیرو‌های دلتا در تهران مشغول عملیات خود بودند، یک گروه رنجر، به وسیله هواپیما در فرودگاه منظریه – بین تهران و قم- فرود می‌آمد و کنترل فرودگاه را در دست می‌گرفت. مقصد همه بالگردها، این فرودگاه بود. در منظریه، باید تمام نیروها، اعم از راننده‌ها، مترجمان، خلبان‌های بالگرد، خدمه، ماموران وزارت دفاع، تیم‌های یورش و البته گروگان‌ها، سوار هواپیما‌های «استارلیفتر سی۱۴۱» می‌شدند و ایران را ترک می‌کردند. برای این طرح، طرح‌های جایگزین و موازی نیز، طراحی شده و به تأیید کارتر و برژینسکی رسیده بود؛ اما همه آن‌ها زمانی اجرایی می‌شد که پای نیرو‌های دلتا به تهران می‌رسید؛ اتفاقی که هیچ‌گاه روی نداد.

منبع: روزنامه خراسان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار