پیرمرد تعزیه خوان

خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان به گفتگو با یکی از تعزیه خوان های قدیمی منطقه فراهان پرداخته است.

پیرمرد تعزیه خوانبه گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، یادی از پیرمردی کردم که سال های دور تعزیه خوان بود و تصمیم گرفتم روز تاسوعا را در کنار او باشم و از خاطراتش بشنوم.

صبح نهم ماه محرم سوار ماشین می شوم و در خیابان از بین دسته های سینه زنی امام حسین عبور می کنم تا به کوچه ای پر از امید و معنویت برسم .

گوشش کمی سنگین است برای همین مدتی پشت در منتظر میمانم اما این انتظار شیرین است . بالاخره در باز می شود و وارد می شوم. سلام می کنم و او بعد از سلام اولین جمله ای که می گوید این است: لعنت بر قاتلان امام حسین(علیه السلام) .

کم و بیش او را می شناختم اما بعد از احوالپرسی برای اینکه سر صحبت را باز کنم از ایشان  خواستم تا خودشان را کامل معرفی کنند.

با صدایی گرم و دلنشین می گوید سید اصغر محمدی نظام آبادی هستم. ۹۲ سال دارم و در سال ۱۳۰۶ در روستای نظام آباد فراهان به دنیا آمدم. دیپلم ادبی( علوم انسانی) دارم . بازنشسته آموزش و پرورش هستم و رئیس حسابداری اداره کل آموزش و پرورش بودم. ابتدا در روستا مکتب میرفتم و سپس برای ادامه تحصیل مجبور بودم به اراک بیایم و هر روز ۴۰ کیلومتر با دوچرخه از نظام آباد به اراک می آمدم و ۴۰ کیلومتر بر می گشتم. بسیار به ریاضی علاقه داشتم و مدتی هم آموزگار ریاضی بودم. پدرم کدخدای روستا بود و من هم کمکش می کردم اما بسیار به درس علاقه داشتم. تا قبل از اینکه خانه نشین شوم نمازم را در مسجد می خواندم و مدتی هم جای یکی از پیش نمازان مسجد پیش نماز بودم.

میبینم تسبیح به دست دارد و لبانش به هم می خورد ، می پرسم چرا وقتی پیش شما هستیم اینقدر آرامش داریم؟ این حس معنوی از کجا آمده است؟ با اندکی تأمل می گوید اگر ذکر نگویم و دعا نخوانم مریض می شوم. قبلا روزی ۲۲۰۰ بار سوره توحید می خواندم. اما الان روزی ۱۵۰۰ عدد سوره توحید و ۵۱ رکعت نمازهای واجب و نافله، و دعاها و سوره های مختلف را می خوانم. اگر ذکر نگویم مریض می شوم و این خدا بود که مرا راهنمایی کرد تا به این سمت بیایم. به قرآن قسم می خورم که خدا خودش مرا برای نماز بیدار می کند.

 هرچه از کارهای خیر و زحماتی که برای آموزش انجام داده گفته شود کم است اما من امروز آمده ام تا برایم از خاطرات گذشته و آنچه که در ماه محرم در روستای نظام آباد می گذشت بگوید.

اینگونه شروع می کنم که تعزیه چیست؟

می گوید : تعزیه یعنی عزاداری و تعزیه خوانان نقش ائمه و فرزندانشان را بازی می کنند و از روی نسخه، اشعاری مانند مرثیه می خوانند. اشعار را خودمان از شعرای مناطق مختلف جمع آوری می کردیم. دفتری را نشانم می دهد که دنیایی از اشعار تعزیه شاعران مختلف را به خط خودش در آن نوشته است.

پیرمرد تعزیه خوان

با دستان چروک خورده اش دفتر را ورق می زند و اشعاری را زمزمه می کند و آه می کشد.

پیرمرد تعزیه خوان

حال و هوای محرم در روزگاران قدیم نظام آباد را جویا شدم.

او آنچه را که در یاد دارد با جزئیات برایم تعریف می کند. گفت: نظام آباد تعزیه های متفاوتی داشت مانند تعزیه ماه مبارک رمضان، تعزیه حضرت علی، تعزیه حضرت موسی و بیابانی (شبان)، تعزیه ماه محرم و صفر و....

زمان های قدیم تعداد زیادی برای تماشای تعزیه به نظام آباد می آمدند . اسب می آوردند دور حیاط می چرخاندند و مردم از حجره ها تماشا می کردند.

هر روز هم عصر و هم شب تعزیه های مختلف ائمه و فرزندانشان اجرا میشد. به طور مثال صبح روز نهم محرم تعزیه حضرت قاسم خوانده میشد و ما نذری صبحانه میدادیم . البته هنوز هم نظام آبادی ها در نظام آباد و اراک تعزیه اجرا می کنند.

پرسیدم شما هم تعزیه اجرا می کردید؟

گفت: من هم از کودکی تعزیه می خواندم تا سال ۶۸ که بازنشسته شدم دیگر نتوانستم تعزیه بخوانم . من نقش حضرت علی اکبر و حضرت عباس را اجرا می کردم. پسرش از آن سو می گوید صدای پدرم بسیار زیبا بود و همه تعزیه هایش را دوست داشتند.

از او خواستم تا خاطره ای را تعریف کند و او با بغض خاطره ی تعزیه حضرت علی و قنبر غلام باوفای حضرت علی را برایم تعریف کرد.

در روز ۲۱ ماه رمضان که لحظات آخر زندگی حضرت علی بود، قنبر آمد تا امام را ملاقات کند. امام گفتند من دیگر طاقت ملاقات ندارم. قنبر خشت بر سرش کوبید و گفت من تا امام را نبینم از اینجا نمی روم. قنبر گفت: آقا لب من با تو کلامی دارد. امام گفت میدانم چه میخواهی بگویی. آقای محمدی با گریه ادامه میدهد ، قنبر گفت آقا مرا با خود به بهشت ببر. امام گفت تو با من به بهشت خواهی آمد و همه مردم گریه می کردند.

حافظه اش قوی بود و گاهی که یادش می افتاد از کلام قرآن و اشعار قدیمی شاهد می آورد و کلامش را زیباتر می کرد.

از او پرسیدم تعزیه تاثیری در تربیت و آشنایی فرزندان با امام حسین و دین دارد؟ آن لحن گرم و دلنشین به لحن آموزگاری تبدیل می شود که انگار می خواهد حادثه کربلا را به زبان خودش برایم بازگو کند.

او تعزیه را تبلیغی برای آشنایی فرزندان با فرهنگ عاشورایی میدانست. مثلا می شود از اشعار و حرکات، آداب صحبت کردن و احترام گذاشتن را یاد گرفت.

گاهی بغض می کند و سرش را به نشانه تاسف تکان می دهد و گاهی برای تاکید ۲بار کلامش را تکرار می کند اما جالب است که اصلا خسته نمی شوم بلکه سر شوق می آیم.

وقتی مردم کوفه از امام حسین خواستند تا به کوفه بیاید امام حسین به ناچار از مکه که در حال انجام حج بودند به سمت کوفه حرکت کردند . شمر به امام حسین گفته بود یا با یزید بیعت کن یا کشته خواهی شد. امام حسین بیعت با یزید را قبول نکرد و از آنها خواست تا بگذارند به مکه برگردد ولی آنها نپذیرفتند .

امام نزدیک فرات خیمه زد اما آنها آب را به روی امام بستند. امام اگر می توانست از دجله و فرات عبور کند به ایران می آمد و دیگر شهید نمیشد. ولی آنها مرز ایران و عراق را لشکر گذاشتند و پل را خراب کردند.

لشکر یزید روز نهم تصمیم داشتند به خیمه امام حسین حمله کنند . امام حسین به حضرت عباس گفت امشب را برای ما مهلت بگیر تا با خدا رازونیاز کنیم .شب دهم همه در رازو نیاز بودند و ظهر روز دهم دشمن حمله کرد و امام حسین و 72 یارش را به شهادت رساندند و خانواده اش را اسیر کردند.

پیرمرد تعزیه خوان

دم رفتن امام حسین به خواهرش حضرت زینب گفت:
جان خواهر در غمم زاری مکن              با صدا بهرم عزاداری مکن

هر چه باشد تو علی را دختری             عصمت الهی و زهرا پروری

خانه سوزان را تو صاحب خانه باش     با زنان در همرهی مردانه باش

گر خورد سیلی سکینه، دم مزن         عالمی زین دم زدن بر هم مزن

هست بر من ناگوار و نا پسند             از تو زینب گر صدا گردد بلند

با تو هستم جان خواهر همسفر            تو به پا این راه کوبی من به سر

منظور سر قطع شده امام حسین است که این راه را با سری که بر روی نیزه است طی می کند و حضرت زینب با پای پیاده به اسارت می رود.

گفتم پیام عاشورا از نظر شما چیست؟

ایشان گفتند: عاشورا درس است . اگر به دقت پیشامد های روز عاشورا را در کتابها خواندیم و عاقبت کارها را دیدیم متوجه می شویم الان دشمنان و قاتلان کجا هستند و امام حسین و یارانش کجا هستند؟ حرم امام حسین و حضرت زینب همیشه مملو از زائر است.

آنهایی که ظلم کردند عاقبتشان به کجا کشید و آنها که با حق بودند به کجا رسیدند.

هرکس امام حسین را دوست داشته باشد و یا زیارت کند به جهنم نمیرود؛ این مقام امام حسین ، خانواده و یارانش است.

خداوند چند جا در قرآن می فرماید:«قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عـقبة الذین من قبل..بگو: در روى این زمین سیر كنید، پس بنگرید سرانجام كسانى كه پیش از شما بودند (از طاغیان و ستم‌پیشگان و ثروت‌اندوزان) چگونه بود!»

از او خواستم تا به هم سن و سالانم توصیه ای کند و تجربه ای نزدیک یک قرن را با ما در میان بگذارد.

آقای محمدی با کلام قرآن و چند بیت از ابیات سعدی کلامش را به پایان رساند.

به جوان ها توصیه میکنم فکر کنند . ساعتی اندیشیدن برتر از هفتاد سال عبادت است.

دنیا زود میرود و زندگی در آخرت است.

خداوند از دوزخیان، نسبت به مدت زندگى آنان در دنیا می پرسد (قل کم لبثتم فى الأرض عدد سنین)؟قالوا: لبثنا یوماً أو بعض یوم» چه مقدار در دنیا درنگ کردید؟ گفتند: یک روز یا پاره اى از یک روز.

جوانان بدانند: فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يَرَهُ وَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. پس هر کس هم وزن ذرّه‌ای کار خیر انجام دهد آن را می‌بیند!و هر کس هم وزن ذرّه‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند!

خداوند همه کارهای خیر و شر را می بیند.

دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی                     زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز          پس واجبست در همه کاری تأملی

از آقای محمدی تشکر می کنم که وقت و تجربه اش را با ما به اشتراک گذاشت . با اینکه فوت خیلی از عزیزانش حتی فرزند بزرگش را دیده هنوز صبور است و  با چهره ای خندان و بدون اینکه ذره ای خسته باشد برایم دعایی می کند و سپس خداحافظی می کنیم .

با آرامش از آنجا بیرون می آیم و امیدوارم سایه اش سال های سال بالای سرمان بماند.

اما هنوز به این فکر می کنم چه قدر کم با تعزیه آشنایی دارم و چه قدر کم امام حسین را می شناسم.

 چند عکس از تعزیه نظام آبادی ها در اراک 

پیرمرد تعزیه خوان

پیرمرد تعزیه خوان

پیرمرد تعزیه خوان

گفتگو از فاطمه سادات محمدی

انتهای پیام / م

 

برچسب ها: محرم ، تعزیه خوانی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.