از تو گفتم با ولی،اما.../دریچه
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ دریچه در آخرین یادداشت خود شعر زیبایی را منتشر کرده است:

 
از تو گفتم با ولی ، اما ، اگر ... ، یعنی که هیچ
چون نفهمیدم ز نورت بیشتر ، یعنی که هیچ

دفترم خالی ست از گل واژه‌های نور تو
واژه‌ها از فصل حُسنت بی خبر،  یعنی که هیچ
 
نازنین ! چشم زمین روشن به نور حُسن توست
آفتاب حُسنی و من کور و کر ، یعنی که هیچ
 
از تو اسمت را فقط می‌دانم و رسمت ... ؟ دریغ !
از تو ای جان جهان ! این مختصر ، یعنی که هیچ
 
ادعای عاشقی دارم ، ولی کو داغ دل ؟
درد بی‌دردی گرفتی ، ای پسر ! یعنی که هیچ
 
آرزو دارم برقصم آسمانت را شبی
در حصار این قفس!  بی بال و پر؟ یعنی که هیچ

دلخوشم که شاعر حُسن توام ، اما چه سود ؟!
تا نگشتم با نگاهت همسفر ، یعنی که هیچ

از تو کم گفتم ، خجالت می‌کشم از روی تو
یک غزل ؟ ها ... کرده‌ام  شق القمر ! یعنی که هیچ

مانده‌ام در فهم تو ، ای حُسن عالمتاب عشق!
من کجا و وصف تو ؟ خوردم شکر ! یعنی که هیچ