داستانک/ از تسبیح موجودات خحالت کشیدم!
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
افراد کارواني در هنگام سحر در کنار بيشه اي به استراحت مشغول بودند که يکي از کاروانيان که آدم شوريده حالي بود ناگهان نعره اي زد و راه بيابان پيش گرفت و تا صبح نخوابيد. چون صبح شد يکي از او پرسيد: ديشب تو را چه شد که از خود بي خود شدي؟ گفت: بلبلان را ديدم که روي شاخه ها آواز مي خواندند و کبکان در کوه و غوکان در آب و حيوانات در بيشه. خجالت کشيدم که همه موجودات در تسبيح باشند و من خفته.

گلستان سعدي

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید