داستانک/ ماجرای غلام و نماز خواندن در مسجد!
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران

کافري غلامي مسلمان داشت. روزي از مقابل مسجدي رد مي شد. غلام گفت: به من اجازه بده تا به مسجد بروم و نماز بخوانم. مرد کافر به او اجازه داد، غلام به مسجد رفت و مدتي طول کشيد و نيامد. کافر صدا زد و او را طلبيد، اما غلام گفت: او نمي گذارد که بيرون بيايم.

مرد نزديک در ورودي رفت و به درون نگاه کرد اما غير از غلام کسي را نديد سپس گفت: چه کسي نمي گذارد که بيرون بيايي؟ غلام گفت: همان کسي که نمي گذارد توبه اندرون آيي.

«فيه مافيه»

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید