به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،در وبلاگ دست نوشتههای یک عاقد
آمده است: گه گاه میدیدم در تلویزیون که یک زوج جوان زندگیشان را در کنار
مزار چند شهید گمنام آغاز کردهاند؛ اما این بار قرار بود من عاقد باشم
برای ازدواجی که بناست در مزار شهدای دانشگاه علم و صنعت برگزار شود.
پیشانی بندهای منظمی که به تعداد زیاد به یک تور بافته شده و از سقف آویزان بودند با وزش نسیم جلو و عقب میرفتند و آرامش خاصی از این سکوت همراه با صدای باد و برگ و حرکات موزون پیشانی بندها ایجاد شده بود.
دور مزار صندلی چیده بودند روی موکتهای تمیزی که به فرش بیشتر شباهت داشت؛ خانواده عروس و داماد هم نشسته بودند تا من بروم و عقد را بخوانم...