خصوصی‌سازی جنگ، محور استراتژی ترامپ در افغانستان

خصوصی‌سازی جنگ، محور استراتژی ترامپ در افغانستانبه گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، به نظر می‌رسد برای دونالد ترامپ رییس‌جمهور تجارت‌پیشه و سوداندیش ایالات متحده امریکا، هیچ چیزی مهم‌تر از کاهش هزینه‌ها در بخش‌های مختلف و از جمله در بخش نظامی نیست. ترامپ به اندازه‌ای به همه‌چیز و از جمله سیاست خارجی خود سودگرانه و سوداندیشانه نگاه می‌کند که حتی اخراج شماری از دیپلمات‎‌های امریکایی از روسیه، به دلیل کاهش هزینه‌ها، مورد استقبال او قرار گرفت.

در ادامه این یادداشت آمده است: این مشی و منش دقیقا مخالف هر نوع نگاه استراتژیک به سیاست خارجی به مثابه مجرایی برای دنبال کردن منافع کشور در بیرون از مرزهای خود است.

در حالی که تدوین و اعلام استراتژی ترامپ برای جنگ افغانستان، بیش از حد انتظار به تاخیر افتاده است، یکی از گزینه‌ها برای او، خصوصی‌سازی جنگ افغانستان و واگذاری آن به ارتش‌های اجاره‌ای، همانند بلک واتر و هالیبرتون و… است.

توجیه ترامپ در این خصوص آن است که استخدام شرکت‌های امنیتی خصوصی امریکایی برای پیشبرد ارابه جنگ افغانستان موجب صرفه‌جویی در هزینه‌های پنتاگون می‌شود؛ به گونه‌ای که ارتش‌های خصوصی، تنها با یک دهم ارتش امریکا همان کاری را می‌کنند که ارتش این کشور، با هزینه‌ای ده برابر!

این کار پیش از این نیز به ویژه در دوران مجاهدین، توسط امریکا در افغانستان تجربه شده. در آن روزگار، جنگ سرد موجب شد امریکا در کنار مجاهدان افغان قرار بگیرد و برای زمین‌گیر کردن رقیب سنتی خود، شوروی پیشین، پول و جنگ‌افزار و ماشین تبلیغاتی خود را در اختیار مجاهدانی بگذارد که دیگر ابزارهایی برای تحقق اهداف ایالات متحده شده بودند، تا مبارزانی که باید برای آرمان‌های مقدس اسلامی شان راه کوه‌ها و سنگلاخ‌های دشوارگذار افغانستان را در پیش گرفته‌اند.

با توجه به این پیشینه تاریخی، افغانستان این ظرفیت را دارد که بحران جنگی‌اش به نیروهای اجاره‌ای واگذار شود، اما بازخوانی این تجربه در کشور دیگری که در سال ۲۰۰۳ مورد تهاجم نظامی امریکا قرار گرفت، عراق، نتایج و نشانه‌های منحوسی را آشکا می‌کند.

بخش عمده جنایاتی در عراق ناشی از حضور شرکت‌های خصوصی آمریکا بود

اگرچه ارتش امریکا خود نیز به تعهدات اخلاقی جنگ پای‌بند نیست، اما عامل و مسبب بخش عمده جنایاتی که در عراق بعد از ۲۰۰۳ انجام شد، شرکت‌های خصوصی امنیتی و از جمله بلک واتر بود. آنچه برای این نیروهای اجاره‌ای مهم است، تداوم جنگ و بحران است؛ چرا که حیات نظامی و امنیتی نیروهایی مثل بلک واتر، وابسته به ادامه جنگ برای ارتزاق و امتداد حضور در متن بحران است. به واقع سود حاصل از جنگ، عامل تداوم فعالیت نظامی ـ امنیتی این گروه‌ها است و اصلا اهمیتی ندارد که این سود به بهای قربانی شدن مردم و ویران شدن زیرساخت‌های کشور محل منازعه فراهم شود.

این وضعیت در جنگ افغانستان تا چندین برابر افزایش خواهد یافت؛ زیرا در اینجا تلاش‌های آقایان کرزی و سپنتا برای هم‌پیمانی استراتژیک افغانستان و امریکا و امضای این توسط آقایان غنی و عبدالله، نیروهای امریکایی را به موجب مفاد پیمان امنیتی، از مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) برخوردار کرده است. در این میان، با واگذاری جنگ به نیروهای امنیتی خصوصی، با توجه به فقدان صلاحیت دادگاه‌های افغانستان برای محاکمه جنایتکاران جنگی امریکایی، و نیز با توجه این حقیقت که که نیروهای امنیتی خصوصی همانند ارتش ملی امریکا از هیچ گونه نظم و انضباط جنگی و نظامی پیروی نمی‌کنند، باید منتظر وقوع جنایات جنگی بیشتر بود.

مصونیت قضایی دست شرکتهای خصوصی را برای نقض حقوق بشر در افغانستان باز می‌گذارد

مشکل دیگری که دست شرکت‌های خصوصی امنیتی امریکا را در جنگ افغانستان برای انجام جنایات ضد حقوق بشری باز می‌گذارد، عدم ضمانت اجرای اخلاق و حقوق بین‌الملل است. به گونه‌ای که اگر بر فرض محال، اصول اخلاقی و حقوق بین‌الملل در سایر کشورهای جهان قابلیت اجرا و اعمال داشته باشد، در افغانستان و توسط امریکا به عنوان قدرت برتر و مسلط جهانی نخواهد داشت.

چنین چیزی موجب آن می‌شود که اولا حاکمیت ملی کشور توسط نیروهای اجاره‌ای امریکایی بارها و بارها نقض شود، و از سوی دیگر روابط افغانستان از سطح روابط متقابل دولت ـ دولت به روابط دولت ـ شرکت فروکاست داده شود.

افزون بر این، ارتش‌های اجاره‌ای به هیچ کشور یا دولتی تعهد اخلاقی ندارند و منافع ملی نیز برای آنان مقوله‌ای مبهم و نامفهوم است. این ارتش‌ها به سود خود می‌اندیشند و منافع ملی را قربانی منافعی می‌کنند که به جیب خودشان واریز می‌شود، و مجرای تأمین آن نیز تداوم بحران است.

 بنابراین آنان این قابلیت را دارند که برای همه کشورها بجنگند و در استخدام همه نیروها در بیایند؛ چنان که بلک واتر که در عراق مأموریت جنگی داشت، مأموریت استخباراتی نیز یافت. حداقلش این است که حتا اگر این نیروها به مأموریت محوله از سوی اربابان اولیه خود متعهد بمانند، زمینه را برای استخدام نیروهایی دیگر توسط رقیبان منطقه‌ای امریکا در افغانستان فراهم ساخته و بستر جنگ‌های نیابتی را عریان‌تر از شرایط کنونی آماده می‌سازند.

انتهای پیام/