معرفی کتاب؛
کتابی که با نثر طنز رفتار نوجوان را تحلیل می کند

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، عبدالله مقدمی در کتاب «به زبان آدم: چگونه عین آدم زندگی کنیم» با نثر طنز موضوع رفتار نوجوان در خانه و اجتماع را مورد توجه قرار داده است و با بیانی شیرین و جذاب سعی در ارتباط با نوجوانان و اصلاح رفتار آن‌ها در محیط و اجتماع دارد.

کتابی که با نثر طنز به موضوع رفتار نوجوان در خانه و اجتماع می‌پردازد

این روز‌ها می‌گویند هر چیزی غیرمستقیمش از مستقیمش بهتر است. برای مثال می‌گویند اگر می‌خواهید از کسی انتقاد کنید، انتقادتان را به شیوه غیرمستقیم عنوان کنید. حتی اگر می‌خواهید به کسی پیشنهاد بدهید نیز پیشنهادتان را به طریق غیرمستقیم بیان کنید. این روز‌ها یک چیز دیگر هم می‌گویند. می‌گویند حرف‌های شیرین و نمکین بیشتر از حرف‌های جدی تاثیر دارد. می‌گویند حتی اگر می‌خواهید یک حقیقت بغرنج فلسفی یا یک واقعیت پیچیده اجتماعی را مطرح کنید، آن را با شوخی و خنده توام کنید تا تاثیر بیشتر و بهتری روی مخاطب بگذارد.

اتفاقی که در این کتاب و دیگر کتاب‌های این مجموعه افتاده، این است که عبدالله مقدمی به چیز‌هایی که این روز‌ها گفته می‌شود توجه کرده است. در نتیجه شما در این کتاب با چیز‌هایی مواجه می‌شوید که هم غیرمستقیم هستند، هم شیرین و نمکین؛ و البته ما به شکلی جدی و مستقیم انتظار داریم شما پس از مطالعه این کتاب و کتاب‌های دیگر این مجموعه، به چیز‌هایی که تا امروز به آن توجه نداشتید یا کمتر توجه داشتید، بیشتر توجه داشته باشید.

«پسرخاله‌ام شش سالشه. سه ساعت گریه کرد. پدر و مادرش برای اینکه روحیه بچه خراب نشه، براش آی‌پد ایرِ چهار گرفتن. اون وقت ما بچه بودیم، شیش ماه گریه می‌کردیم تا بابا ننه‌مون دلشون واسمون بسوزه، یه شمشیر پلاستیکی برامون بخرن. آخرشم با همون شمشیره ما رو می‌زدن.»

بچه‌ها، باور کنید این لطیفه نیست. این متن تکراری که روزی ده بار توی تلگرام و لاین و واتس‌آپ می‌خوانید، بیان یک خاطره واقعی از همه بچه‌های متولد پنجاه و شصت است. یعنی تقریبا نداریم بچه‌ای که در این دو دهه به دنیا آمده باشد و برای شمشیر پلاستیکی گریه نکرده باشد و آخرش صاحب آن نشده باشد و با همان شمشیر پلاستیکی کتک نخورده باشد. اصلا بچه‌های آن روزگار، بچه‌ای که این مراحل را طی نکرده باشد را حساب نمی‌کنند.

اما آن مرحله شش ماه گریه فقط برای شمشیر پلاستیکی نبود. برای به دست آوردن هر چیز دیگر دو تا پکیج در انتظارشان بود. ۱. گریه به مدت شش ماه ۲. بچه خوب بودن، به مدت نامعلوم.

حالا از گریه‌اش که گفتیم، اما تعریف بچه خوب بودن می‌توانست خیلی وقت‌ها عوض شود. مثلا یک روز بچه خوب بودن این می‌شد که کله سحر، موقعی که هنوز خروس محله خواب بود (آن موقع‌ها هر محله‌ای دست‌کم یک خروس داشت)، کورمال کورمال بروی نان تازه بگیری. یک روزه دیگر این می‌شد که کارتون نبینی و بروی کمک مامان، فرش‌شویی (آن موقع‌ها روزی یک ساعت برنامه کودک پخش می‌شد که به عقیده مامان‌ها خیلی زیاد بود و مزاحم فرش شستن بچه‌ها می‌شد) یک روز دیگر ممکن بود برای اینکه هنوز در حلقه «بچه‌های خوب» باشی، باید از صبح تا آخر شب بروی و وردست بابا، بنایی کنی.

احتمالا الان از خودتان می‌پرسید؛ خب اگر بچه خوبی نبودید، چی می‌شد؟ بچه‌های خوب! شمشیر پلاستیکی را فراموش نکنید.

آن روز‌ها ما بچه‌ها با خودمان می‌گفتیم،‌ای کاش کتابی بود که در آن همه مراحل «بچه خوب شدن» نوشته شده بود و این قدر هر روز یک چیز جدید به آن اضافه نمی‌شد. خب آن وقت همچین کتابی نبود. برای همین عبدالله مقدمی به فکر افتاد که چقدر خوب است حالا که خودش کمی بزرگ‌تر شده، برای دخترش و همه نوجوانان دیگر کتابی بنویسد در مورد «آدم بودن».

در بخشی از کتاب «به زبان آدم: چگونه عین آدم زندگی کنیم» می‌خوانید:

«قدیم‌ها پدر و مادر‌ها وقتی می‌خواستند سر به سر بچه‌شان بگذارند، می‌گفتند: اگر امسال اخلاقت را خوب کنی، شوهرت می‌دهیم یا زنت می‌دهیم. آن وقت آن بچه که احتمالا فکر می‌کرد زن یا شوهر، فوق فوقش مثل بچه‌های فامیل یا همسایه که می‌آیند و دو ساعت با آدم بازی می‌کنند و می‌روند، است، می‌زدند زیر گریه که؛ نه، من همین الان زن یا شوهر می‌خواهم. حتی مورد داشتیم که بابا و مامان به پسرشان هم گفته بودند که شوهرت می‌دهیم و آن بچه باور کرده بود. اما از زن و شوهر و ازدواج که بگذریم، همه پدر و مادر‌ها یک شرط ثابت داشتند و آن هم این بود که؛ اخلاقت را خوب کن».

حالا همه این‌ها را بابای ما برایمان تعریف کرد که بگوید که توی این دوره و زمانه نمی‌شود سر بچه‌ها را کلاه گذاشت و اخلاق‌شان خوب نمی‌شود. البته منظور بابای آدم از اخلاق خوب این است که مثلا اگر آدم با ایشان از بغل ذرت مکزیکی فروشی رد شد، گیر بهش ندهد که؛ بابا! من ذرت مکزیکی می‌خواهم، حالا تبلت و موبایل و دوچرخه که هیچ. یا مثلا اگر تی‌شرت نو خرید، یک جوری آن را بپوشد که اگر سه ماه دیگر مامان خواست آن را عوض کند بتواند آن را به فروشنده بدهد و بگوید که نو است و آن فروشنده باور کند. باور کنید!

یعنی به محض این که آدم دلش از این چیز‌ها بخواهد یا یک کم بخواهد شلوغ کند و احیانا چهار پنج تا هم شیشه و لوستر بشکاند، آن وقت دیگر آدم اخلاقش خوب نمی‌شود. خب ما دوست داریم که اخلاق خوب داشته باشیم، اما وقتی دلمان هوس یک شوت سوباسایی توی اتاق می‌کند باید از بین اخلاق و دل یکی را انتخاب کنیم دیگر.

گفتنی است کتاب «به زبان آدم: چگونه عین آدم زندگی کنیم» نوشته عبدالله مقدمی از سوی انتشارات سوره مهر راهی بازار کتاب شده است.

انتهای پیام/