از المپیک تا امر ملی؛
وقتی پیروزی‌ها و شکست‌های ورزشکاران باعث انسجام اجتماعی می‌شوند!

دور افتخار زدن با پرچم روی تشک کشتی، اولین تصویری است که احساس یک خوشحالی جمعی، شادی ملی یا غرور ملی را در ذهن تداعی می‌کند. در این احساس جمعی حتی باخت هم معادله را تغییر نمی‌دهد، یک ملت یک احساس مشترک را تجربه می‌کند. مفهوم اصلی به قوت خود باقی است، آن هم یکدست شدن یک ملت برای اتفاق افتادن رویدادی است که منحصر به اوست. برای ملت ایران، اهمیت این موضوع بعد از وقایع ۱۴۰۱ دوچندان هم شده است. رسانه‌های فارسی‌زبان با پروژه کارفرمایان‌شان، ضربه زدن به این امر ملی، شادی جمعی و حتی ناراحتی و غصه بعد از شکست را نشانه گرفته بودند تا اساسا چیزی به نام غرور ملی و یکپارچگی مردم شکل نگیرد. در این پروژه حتی خوشحالی کردن بعد از باخت ملی‌پوشان در مسابقه، تحسین می‌شد. نکته مهم ماجرا این بود که براندازان تنها تضعیف ورزش ملی را کلید نزدند، این یکی از اهداف مهم بود. هدف مهم و اصلی‌تر پله‌پله ضربه زدن به یکپارچگی ملی بود. حالا که ایران از این جنگ علیه ملیت فاصله گرفته، رقابت‌های المپیک فرصت خوبی برای ترمیم آسیب‌های وارد شده به جامعه است. 

اثر ماندگار یک شادی جمعی

اگرچه کمپین تحریم ایران از کارزار‌های ورزشی در ۱۴۰۱ موفق عمل نکرد، اما نمی‌توان کتمان کرد تلاش برای ضربه زدن به امر ملی، تاثیری در جامعه ایرانی نداشته است. واقعیت این است شکاف‌های به‌وجود‌آمده در جامعه بعد از پاییز ۱۴۰۱ به‌طور کامل ترمیم نشده است، اما از آن روز‌های بحرانی فاصله زیادی گرفته است. در همین چهارچوب شروع رقابت‌های المپیک ۲۰۲۴ پاریس، شادی جمعی بعد از پیروزی‌ها و احساس خوشایند مردم از دور افتخار قهرمان با پرچم، باز هم حس خوبی به مردم می‌دهد. این نشان می‌دهد از بخش زیادی از فضای برساخته در جامعه ایرانی در روز‌های اوج بحران پاییز ۱۴۰۱ فاصله گرفته‌ایم. واقعیت این است شادی جمعی یا حتی ناراحتی بعد از شکست، اثری اجتماعی دارد که ماندگارتر از خوشحالی جمعی بعد از کسب مدال و کسب عنوان قهرمانی است. اگر جامعه بتواند این اثر اجتماعی را حفظ کند، تاثیر مستقیم و مثبتی در حس یکپارچگی ملت می‌گذارد و آن را در بحران‌هایی که ملت را به پرتگاه شکاف و دودستگی می‌برد، بیمه می‌کند. 

شادی‌های جمعی؛ خط مقدم ترمیم شکاف‌های اجتماعی

برای جامعه ایرانی که پاییز ۱۴۰۱ را تجربه کرده و البته در انتخابات نیز با کاهش مشارکت و عدم حضور بخشی از جامعه مواجه بوده، استفاده مثبت از احساس غرور و شادی جمعی می‌تواند کمک موثری در ترمیم این شکاف ایفا کند. برای ترمیم این شکاف‌ها و تقویت امر ملی، ورزش و اثر اجتماعی آن یک امکان است. پس از آن رویداد‌های داخل کشور که در آن می‌شود یک خیر عمومی را دید هم بار ترمیم این شکاف را به عهده می‌گیرند. هراتفاق، رویداد یا مساله‌ای که این احساس را به مردم یک جامعه منتقل کند که آنها بخشی از یک ملت و کشور هستند، در این مسیر اثرگذار است. این احساس در مسائل محیط‌زیستی هم خود را به خوبی نشان می‌دهد. برای مثال در تولد یوزپلنگ‌های ایرانی در حال انقراض، یک احساس جمعی در میان طیف‌های مختلف در جامعه قابل مشاهده بود. همین شادی‌های جمعی کوچک در حوزه‌های مختلف، در موضوعاتی که طیف‌های مختلف جامعه نسبت به آن کمترین اختلاف را دارند، می‌تواند به‌مرور در ترمیم امر ملی و موضوعیت یافتن رویداد‌های ملی برای همه اقشار جامعه، اثر‌گذار باشد و از کمرنگ شدن این احساس در بطن جامعه جلوگیری کند. ترمیم این موضوع به‌مرور اثر خود را در دیگر شئون جامعه نیز می‌گذارد. جامعه‌ای که به همه رویداد‌های رخ داده در کشورش اهمیت دهد، طبیعتا به انتخابات که مهم‌ترین کارزار سیاسی در کشور است نیز بی‌تفاوت نخواهد بود. حالا شاید بهترین فرصت برای نظام حکمرانی در جهت پررنگ‌کردن این امر در میان طیف‌های جامعه است. حتی اگر هدف‌گذاری این باشد که میزان مشارکت در انتخابات بعدی افزایش پیدا کند، استفاده مثبت و توجه به پررنگ‌کردن خیر‌های عمومی از طریق رویداد‌های کوچک ملی و ایستادن روی آنها بدون زیاده‌روی و بیرون‌زدگی نیز می‌تواند کارکرد مثبتی برای جامعه داشته باشد و البته باید به این موضوع هم توجه کرد که در بیرون از مرز‌ها همچنان این تلاش برای ضربه زدن به هرچیزی که رنگ و بوی ملی شدن بدهد، ادامه خواهد داشت. 

ورزش قهرمانی؛ تقویت‌کننده امر ملی

نکته مهم دیگر این است که تقویت هرچه بیشتر ورزش همگانی و سرمایه‌گذاری بیشتر در این حوزه نیز می‌تواند تاثیر مستقیمی در تقویت امر ملی داشته باشد. علاوه‌براین جایگاهی که ورزشکار بعد از قهرمانی پیدا می‌کند و تصویری که در جامعه از او ایجاد می‌شود، می‌تواند در ترغیب افراد برای ورود به این حوزه نیز تاثیر‌گذار باشد، یعنی علاوه‌براینکه دور افتخار آن ورزشکار احساس غرور ملی را به جامعه پمپاژ می‌کند، تصویر قهرمانانه او منجر می‌شود جوانان برای حضور در این عرصه‌ها ترغیب شوند؛ چراکه آنها نیز به دنبال تجربه این احساس خوشایند و کسب این غرور ملی در جامعه هستند. برای بررسی بیشتر آثاری که کارزار‌های ورزشی می‌تواند بر تقویت امرملی در جامعه بگذارد و اقداماتی که می‌توان انجام داد، با سیدحسین شهرستانی، جامعه‌شناس گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید. 

شهرستانی: ورزشکاران باری از هویت ملی ما را به دوش می‌کشند

شهرستانی ابتدا به این موضوع اشاره کرد که نسبت غیرقابل انکار بین ورزش‌های جهانی و هویت ملی برقرار است و گفت: «بین هویت و امر ملی یا تشکیل نظام‌های ملی و ورزش ملی نسبت بسیطی برقرار است. شکل‌گیری ورزش قهرمانی و مسابقات قهرمانی جهانی، با فراگیر شدن سازوکار دولت ملت‌ها، به‌خصوص در قرن بیستم، همزمان است. قرن بیستم، قرن شکل‌گیری تورنمنت‌های جهانی جام‌های بزرگ است، در عین حال قرن شکل‌گیری جامعه ملل است. یکی از فرم‌های تشکل‌یابی ملت‌ها، خودآگاهی ملت‌ها، هم‌سرنوشتی ملت‌ها و تقابل مسالمت‌آمیز ملت‌ها، ورزش بوده. این یک مفهوم شناخته شده است، البته جمهوری اسلامی هم از این ماجرا غافل نبوده است. یکی از دستاورد‌های جمهوری اسلامی این است که ورزش را به یک امر و پدیده ملی تبدیل کرده و توانسته در این حوزه لحظاتی که در تاریخ، ملی است و تجربه ملی در آن توسط مردم احساس می‌شود را خلق کند. مشهورترین آن راهیابی ایران به جام‌جهانی در مصاف با استرالیاست یا پیروزی ایران برآمریکا یا قهرمانان ملی مثل حسن یزدانی و دیگر افراد. البته سیاستگذاری هم در این رابطه انجام شده است. درست یا غلط، اما هیچ زمان این موضوع مورد غفلت نبوده است.» 

حرکت قوانین جهانی به سمت ملیت‌زدایی از ورزش

شهرستانی در ادامه به این موضوع اشاره کرد که در نظام بین‌المللی تلاش‌هایی برای کمرنگ کردن امر ملی صورت گرفته است و گفت: «گرچه نظام جهانی برخلاف جهت‌گیری نخستین که ورزش را به یک امر ملی تبدیل کرده بود، الان حاکمیت‌های ملی را از سلطه بر ورزش ملی کنار می‌زند و فدراسیون‌های جهانی و قوانین جهانی ورزش به سمت حاکمیت‌زدایی و ملیت‌زدایی از ورزش حرکت می‌کنند. این یکی از ابعاد مهم پروژه جهانی شدن است که ورزش را به مثابه حربه‌ای در خدمت تقویت هویت‌های ملی تضعیف کند و آن را به حربه‌ای در خدمت هویت‌های خرد فروملی و واگرا تبدیل کند. این کار دارد انجام می‌شود. همان کاری که شرکت‌های فراملیتی با اقتصاد‌های ملی انجام می‌دهند، چون آن شرکت‌های فراملیتی نظام جهانی، اقتصاد یا نظام جهانی ارتباطات و رسانه مثل غول‌های رسانه جهان دارند سازوکار‌های اقتصادی ملی یا سازوکار‌های رسانه‌ای ملی را انتخاب می‌کنند، همین اتفاق در حوزه ورزش نیز می‌افتد. در سیاست هم، نهاد‌های فراملی مثل نهاد‌های حقوق بشری یا سازمان ملل اتفاقا حقوق ملی را تضعیف می‌کنند. در ورزش هم همین است و نهاد‌های فراملی، فدراسیون‌های جهانی به‌تدریج دست حاکمیت‌های ملی را از مدیریت ورزش ملی کوتاه می‌کنند. این میدانی است که ما در آن با ساختار ورزش جهانی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنیم.»

کارکرد اجتماعی ورزش را دقیق فهم نکرده‌ایم

او در ادامه درباره اینکه چه اقدامی می‌بایست در مواجهه با این تلاش انجام داد، گفت: «شکسته شدن مقاومت نظام‌های ملی در برابر نظام سرمایه‌داری جهانی هدف راهبردی برای سرمایه‌داری جهانی است. ایده نهایی دهکده جهانی در گرو حذف دیوار‌های ملیت‌ها در برابر نیروی جهانی شدن است. به هر صورت ما باید در این زمینه مقاومت کنیم و البته یک فهم کلی داریم که ورزش یک تاثیری دارد. مثلا مردم خوشحال می‌شوند، پرچم بالا می‌رود و مردم پرچم را می‌بوسند. در این حد فهمیدیم درحالی‌که مفهوم خیلی بسیط‌تر است و تنها به این محدود بوده که بگوییم پرچم بالاست و سرود ملی پخش کنیم و عکس یادگاری بگیریم و قهرمان مدالش را به شهدا تقدیم کند و.... در این حد کارکرد اجتماعی ورزش قهرمانی را فهم می‌کنیم، اما این مصاف، مصاف بزرگی است و یک طرف آن سرمایه‌داری جهانی و یک طرف آن، استقلال دولت- ملت‌هایی است که می‌خواهند روی پای خودشان بایستند و از تمامیت هویتی، اقتصادی و سیاسی‌شان دفاع کنند. در این مقیاس خیلی درک نکردیم.»

گوهر پهلوانی؛ مهم‌ترین خصیصه فرهنگ عمومی در ایران

شهرستانی درباره اینکه این ظرفیت را چطور می‌توان در داخل کشور ایجاد کرد نیز توضیح داد: «در سیاست داخلی این تجربه را داشتیم. بین سلبریتی‌های هنری و سینمایی که اساسا دل در گرو ارزش‌های جهان مدرن دارند که متر و معیار‌شان کن و اسکار است و نهایتا قبله آمال‌شان آنجاست، در نقطه مقابل ورزشکاران باری از هویت ملی ما را به دوش می‌کشند و آن عنصر جوانمردی و پهلوانی است. یک عنصری از هویت ملی ما که آن عنصر پهلوانی است و مهم‌ترین خصیصه فرهنگ عمومی در ایران است، در ورزش وجود دارد. در ورزش گوهر پهلوانی به مثابه مهم‌ترین خصیصه فرهنگ عمومی در ایران، امکان تبلور و ظهور پیدا می‌کند. همین امروز هم این گوهر پهلوانی در شخصیت حسن یزدانی دیده می‌شود که شکست خورده و می‌گوید من راضی‌ام به رضای خدا. این چیزی نیست که در روحیه سلبریتی‌های هنری، سراغی از آن پیدا کنیم، چون اصلا با ارزش‌های دیگری کار می‌کنند. بنابراین، ورزش عنصری از تاریخ حماسی ایران را در خود حمل می‌کند به‌خصوص ورزش‌هایی که عنصر حماسی و پهلوانی بیشتر در آن به چشم می‌خورد. در راس همه کشتی است و در کنارش، تکواندو. تکواندو هم یک پهلوانی و دلاوری در خود دارد که با فرهنگ پهلوانی ایرانیان سازگار است. در کل ورزش‌ها این وجود دارد. تمام این ورزش‌ها نمایش یا تمرین جنگ است، حتی شطرنج که ورزش کاملا فکری است.

همه ورزش‌ها در طول تاریخ از عصر باستان تا امروز شکل رقیق شده یا کم‌خطر شده جنگ هستند. در جنگ پهلوان است که ظاهر می‌شود و خودنمایی می‌کند. پس تمام ورزش‌ها، نه‌فقط کشتی، عرصه ظهور امر پهلوانی است، چه به نحو رقیق چه به نحو برجسته و جدی مثل کشتی. حتی در ورزش‌های دیگر هم که ماهیت کلاسیک، سنتی، ملی، ایرانی و شرقی ندارند هم جوهر پهلوانی به خاطر حضور عنصر جنگ‌آوری، خود را آشکار می‌کند. ورزشی نیست که استعاره‌ای از جنگ نباشد. فوتبال هم استعاره‌ای از جنگ است. میدان جنگ عرصه نام و ننگ است و این عرصه پهلوانی است و هویت پهلوانی هم ارتباطی با هویت حماسی و ملی ما دارد که با انقلاب هم نسبت دارد. عرصه ورزش فقط بالارفتن پرچم نیست، روحیه حماسی و مواجهه فعالانه با جهان که ماهیت انقلاب است در آن آشکار می‌شود و ما بیش از پیش باید در حوزه ورزش قهرمانی سرمایه‌گذاری کنیم. با این نگاه بنیادین، تمدنی سازنده و نسبت تامل‌شده و خودآگاه. این خودآگاهی کم‌وبیش وجود ندارد.» 

حضور زنان در ورزش در خدمت حرکت حماسی ملت

شهرستانی به این موضوع اشاره کرد که اهمیت به ورزش قهرمانی و تاثیر آن بر ملت، تنها در نگاه رهبر انقلاب دیده می‌شود و توضیح داد: «تن‌ها کسی که اجمالا این خودآگاهی را دارد، شخص رهبر انقلاب است که تاکید کردند ایران قوی، ورزش قوی. نگاه حماسی که در سیاست ملی خودش را در مفهوم ایران قوی نشان می‌دهد، یک نوع ورزش حماسی را می‌طلبد. درواقع ایشان ورزش قوی را طلب می‌کنند و همواره از ورزش قهرمانی حمایت کرده و انرژی داده‌اند. به‌خصوص در ورزش زنان اگر حمایت‌های شخص ایشان نبود با وجود گفتار‌های متحجرانه‌ای که در فضای عمومی وجود دارد، اصلا نمی‌شد ورزش زنان را این‌طور جا انداخت. با نگاه‌هایی که حضور زنان در این میدان‌ها را لگدپرانی می‌داند، نمی‌شد در این عرصه ظاهر شویم و ایشان گفتاری ایجاد کرده‌اند که حضور زنان در این عرصه درمجموع در خدمت حرکت حماسی ملت ایران در جریان انقلاب تفسیر می‌شود و این نیرو می‌دهد و کمک می‌کند.»

بازتولید امر ملی با ادبیات پهلوانی ورزش

شهرستانی «بازتولید امر ملی» را مستلزم توجه به منافع کلان در جامعه دانست و افزود: «اگر ما بتوانیم با زبان حماسی و ذیل یک ادبیات پهلوانی ورزش را به نفع کلان در جامعه ایرانی بازتعریف کنیم بدون اینکه اغراق کنیم و فقط نمادپردازی کنیم و به‌صورت نمایشی با این ادبیات برخورد کنیم، آن امر ملی به نحو عمیق بازتولید و روایتمند می‌شود. از یک تصویر لحظه‌ای به یک روایت جاری تبدیل می‌شود. حالا ما با یک تصویر لحظه‌ای روبه‌رو هستیم و یک قاب که در آن پرچم ایران بالا رفته یا یکی از ایرانیان با یک پرچم که روی دوشش انداخته در سکوی قهرمانی ایستاده است. یعنی از یک لحظه استفاده می‌کنیم. این باید تبدیل به یک چرخه روایی شود و یک ادبیات حماسی و پهلوانی رواج پیدا کند که البته رگه‌هایی از آن در گزارش هادی عامل وجود دارد، یعنی کشتی ما را وارد یک زبان و هویتی کرده است. این روایت کشتی توسط هادی عامل، یک دستور زبان و کلمات کلیدی دارد و با آن کلمات کلیدی که ایرانی و حماسی هستند روایت می‌شود. این شکل خیلی معمولی و دم‌دستی آن است. کم‌وبیش هم شخصیت‌هایی داریم که بتوانند این روایت را طرح کنند. اشخاصی در کشتی مثل زارع و یزدانی و در فرنگی هم مثل اسماعیلی این شخصیت و سجایا را دارند که بتوانند آن هویت را نمایندگی کنند. آنها بدون آنکه خودشان هم چندان نسبت به آن آگاه باشند کاملا در این مسیر حرکت می‌کنند. به‌هرحال درصورتی‌که چنین کلان‌روایتی شکل بگیرد ما می‌توانیم استفاده بلندمدت و پایداری از این قضیه داشته باشیم.»

برخی نمی‌توانند بار امر ملی را تحمل کنند

شهرستانی معتقد است امر ملی یک مفهوم انتزاعی بیرون از زندگی روزمره نیست. او در این باره توضیح داد: «در همین لحظات و اوقات است که تکه‌پاره‌های هویت سرزمینی کنار هم چیده می‌شود و یک تصویر کامل می‌سازد. لحظه‌ای خلق می‌شود که در آن لحظه حس هم‌سرنوشتی ایجاد می‌شود. آن لحظه، لحظه ملی است. وقتی یک قهرمان به‌عنوان نماد تمام نیرو‌ها و آرزو‌های یک ملت وارد تشک می‌شود و پیروز می‌شود یا شکست می‌خورد، آن حس و عواطف مشترک غلیان پیدا کرده و امر ملی ظاهر می‌شود.

 اتفاقا شخصیت‌ها بیشتر از مفاهیم می‌توانند آن حس مشترک را نمایندگی کنند؛ بنابراین در تاریخ حماسی ما هم شخصیتی مثل رستم نماد امر ملی بوده و شخصی است که پیروزی و شکستش مساوی با پیروزی یا شکست ایران بوده؛ بنابراین این لحظات، نمادین و سمبلیک هستند و لحظاتی هستند که شخص در آنجا دیگر خودش نیست. آنجا بار یک امر فراشخصی روی دوشش نهاده شده است. برخی از آدم‌ها هستند که می‌توانند این بار را تحمل کنند، برخی میانه هستند و برخی پست‌تر هستند و به این عواطف لگد می‌زنند؛ مثل خانم علیزاده که به آن پشت کرد و بخشی از جامعه‌ای که خودش همین حس بی‌احترامی و بی‌حرمتی نسبت به امر ملی را دارد با او همدلی می‌کند. به نظر من هرکسی که نسبت به او حس احترام و همدردی را از جامعه ایرانی طلب می‌کند، کسی است که در وجود خودش لحظاتی به امر ملی پشت کرده و بی‌احترامی کرده. از این جهت است که می‌تواند با او همذات پنداری کند. هیچ‌چیز احترام‌برانگیزی در پیروزی یا شکست کسی که به میهنش پشت کرده باشد وجود ندارد. آن‌هم کسی که این‌همه قدر و منزلت و اجر دیده است. هیچ راهی برای بازگرداندن چنین آدم‌هایی وجود ندارد.»

منبع روزنامه فرهیختگان