
باشگاه خبرنگاران جوان؛ محبوبه - ستار پروین، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، در یکصد و سیونهمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی به مناسبت هشتمین سالگرد زلزله سال ۱۳۹۶ سرپل ذهاب، با اشاره به اثرات اجتماعی سوانح بر جوامع آسیبدیده، گفت: زلزله و اتفاقات پس از آن، تروماهایی را برای مردم ایجاد کرد که تجربه آن با سختیهای ناشی از مرگ و از دست دادن اعضای خانواده همراه بود.
وی ادامه داد: این سلسله تروماها تمام مناسبات اجتماعی، ارزشها، هنجارها و عادات مردم را تحت تأثیر قرار داده و یکی از پیامدهای آن میتواند رشد انواع آسیبهای اجتماعی باشد. از این منظر، باید «ترومای جمعی» را بهعنوان زخمی مشترک و نهادینه در پیکره جامعه فهمید و پذیرفت. ترومای جمعی نهتنها موجب افول سرمایه اجتماعی میشود، بلکه کاهش مشارکت، بیانگیزگی و افت اعتماد اجتماعی را نیز در پی دارد؛ موضوعی که علوم اجتماعی نشان داده است منجر به گسترش آسیبهای اجتماعی میشود.
پروین با بیان راهکارهایی برای مواجهه با این پدیده اجتماعی تصریح کرد: یکی از اقدامات اساسی، جمعآوری دادههای موثق و تحلیلی است. دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تهران و سایر نهادهای مرتبط باید دادههای موجود را به اشتراک بگذارند و در صورت فقدان، از طریق پایاننامهها، همایشها و نشستها، اطلاعات میدانی را گردآوری و تحلیل کنند.
وی یادآور شد: بازآفرینی ترومای جمعی باید بهصورت روایتشده و شنیدهشده انجام شود. هدف ما تحلیل ترومای فردی نیست، بلکه تمرکز بر حافظه تاریخی جامعه است. آیینها و مناسک عمومی، از جمله سوگواریها و جشنها، باید به رسمیت شناخته شوند و نمود بیشتری در جامعه داشته باشند تا مردم فرصت بیان دردها و تجربیات مشترک خود را پیدا کنند.
این استاد دانشگاه با اشاره به عدالت ترمیمی گفت: عدالت ترمیمی به معنای دیدهشدن مردم و پاسخگویی نظام سیاستگذاری نسبت به آنان است. اگر سخنان مردم شنیده شود و در زندگی آنها تأثیر بگذارد، این امر به بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی کمک میکند.
وی افزود: هدف من سیاهنمایی درباره سرپل ذهاب نیست. زلزله پدیدهای طبیعی است و پیامدهای اجتماعی و روانی دارد، اما این شهر و مناطقی مانند رودبار زنده هستند و ظرفیتهای ارزشمندی دارند. باید نیمه پر لیوان را دید و صرفاً بر جنبههای منفی تمرکز نکرد.
پروین با اشاره به ظرفیتهای مثبت منطقه گفت: سرپل ذهاب دارای نخبگان فراوان، پتانسیل گردشگری و منابع محلی ارزشمندی است که میتواند پایه توسعه پایدار باشد. توسعه باید از پایین به بالا و با بهرهگیری از نیروهای محلی برنامهریزی شود. با توجه به ترومای مضاعف موجود، راهحلها باید بر ظرفیتهای مثبت بنا شوند.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تهران علاقهمند به انجام بازدیدهای میدانی، جمعآوری دادهها و تحلیلهای تخصصی هستند. متأسفانه مطالعات طولی در کشور مغفول مانده است. تلاش داریم با حمایت مالی، مطالعات گذشته را بهروزرسانی کرده و وضعیت فعلی جامعه را تحلیل کنیم.
در ادامه این نشست، معصومه کمالالدینی، جامعهشناس، مدرس دانشگاه و عضو انجمن جامعهشناسی ایران، با اشاره به ضرورت بازنگری در تحلیل پیامدهای اجتماعی سوانح گفت: هدف اصلی از پرداختن به پیامدهای اجتماعی، رسیدن به نوعی اصلاح و تغییر اجتماعی است؛ چراکه بازتولید یا بازآفرینی صرف تروماهای فردی و جمعی بدون رویکرد درمانی میتواند رنج مردم آسیبدیده را دوباره زنده کند و به جای ترمیم، بر آسیبها بیفزاید. اگر مدیریت و کنترل درستی بر این روند نداشته باشیم، بازآفرینی میتواند به بازتولید درد منجر شود.
وی با بیان اینکه یکی از چالشهای اساسی در حوزه مطالعات سوانح، نبود دادههای آماری دقیق از پیامدهای اجتماعی است، افزود: ما هنوز آمار مشخصی از پیامدهای اجتماعی زلزلههای بم، ورزقان و کرمانشاه یا حتی جنگ و سایر بحرانها نداریم، زیرا پیامدهای اجتماعی با شاخصهای کیفی در ارتباطاند و بهسختی در قالب دادههای کمی قابل سنجش هستند. تفاوت علوم اجتماعی با رشتههایی مانند روانشناسی بحران نیز در همینجاست؛ چراکه ما در علوم اجتماعی با مصادیق پیچیدهتر و کیفیتر مواجهیم.
کمالالدینی ادامه داد: نخستین اصل، درک ماهیت ذاتی فاجعه است. فاجعه، رویدادی است که بهطور طبیعی با پیامدها و اختلالات اجتماعی همراه است. به همین دلیل، در ادبیات علمی از آن با عنوان «سانحه» یا «بحران» یاد میشود؛ زیرا موجب رنج مضاعف انسانها و از دست رفتن سرمایههای انسانی و اجتماعی میگردد.
وی با تأکید بر اینکه بحرانها با وجود آسیبزایی، میتوانند فرصتهایی برای مطالعات اجتماعی و بازسازی باشند، اظهار کرد: به باور بسیاری از پژوهشگران، فجایع طبیعی میتوانند بستر مناسبی برای آزمون نظریههای اجتماعی باشند. نمونه آن، شکلگیری حوزههایی مانند گردشگری فاجعه، مدیریت اجتماعمحور و تسهیلگری اجتماعی است که در سالهای اخیر قوت گرفتهاند. با این حال، در ذات خود بحران همچنان به معنای تخریب موقت زیرساختها و اختلال در نظم اجتماعی است.
این جامعهشناس افزود: نخستین اصل اساسی در تحلیل فاجعه آن است که آسیبپذیری، بخش حیاتی و اجتنابناپذیر هر بحران است. حتی اگر سالانه نشستهای متعددی درباره پیامدهای اجتماعی برگزار شود، باز هم فهرست این پیامدها افزایش خواهد یافت. از زلزله رودبار تا بم و کرمانشاه، تجربهها نشان دادهاند که هر سانحه اجتماعی زخمی جدید بر پیکره جامعه میافزاید. با این حال، تجربه بم سبب شد تا نهادهایی مانند بنیاد مسکن و پژوهشکدههای مرتبط، در زلزلههای بعدی با کاهش نسبی خسارات مواجه شوند.
وی تصریح کرد: هدف ما صرفاً توصیف پیامدها نیست، بلکه باید به کاهش و کنترل خسارات اجتماعی بپردازیم. جامعهشناسی بحران وظیفه دارد سازوکارهای کاهش آسیب را تحلیل کرده و برای کنترل پیامدهای اجتماعی راهکار ارائه دهد. فاجعه پدیدهای اجتنابناپذیر است، اما نحوه مدیریت آن قابل اصلاح است.
عضو انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به اصل دوم تحلیل بحران خاطرنشان کرد: فاجعهها در همه کشورها از الگوی مشابهی تبعیت میکنند و آثار اجتماعی آنها متناسب با سطح توسعهیافتگی و بستر اجتماعی هر جامعه است. جوامعی که از پیش با فقر مزمن، نابرابری یا فقدان عدالت اجتماعی مواجهاند، در زمان بحرانها دچار فقر حادتر، افزایش خشم و نارضایتی عمومی میشوند.
وی تأکید کرد: یکی از پیامدهای طبیعی این وضعیت، بروز رفتارهای منفعلانه در میان مردم است. در چنین شرایطی، کاهش اعتماد اجتماعی و سیاسی منجر به افت مشارکت عمومی میشود. مردم آسیبدیده میپرسند چرا باید در فرآیندی مشارکت کنند که خود در ایجاد آن نقشی نداشتهاند و از سوی نهادهای مسئول نیز پیشآگاهی و حمایت کافی دریافت نکردهاند. این احساس بیاعتمادی و انفعال، خود به بخشی از پیامدهای اجتماعی بحران تبدیل میشود.