
باشگاه خبرنگاران جوان - سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای متفقین (انگلستان و شوروی) بدون توجه به اعلام بیطرفی دولت ایران در جنگ جهانی دوم، به کشور ما حمله کردند و در عرض مدتی کوتاه ایران را به تصرف خود درآوردند. شورش نان اشاره به خیزش و اعتراض مردم تهران نسبت به قحطی مرگباری است که ۱۷ آذر سال ۱۳۲۱ نقطه اوج آن بود. گروهی از مردم به مجلس شورای ملی ریختند و تنی چند از نمایندگان را به باد کتک گرفتند. گروهی دیگر به خانه نخستوزیر وقت قوامالسلطنه حمله بردند و آنجا را غارت و تخریب کردند. در ادامه گفتوگوی تلفنی قوام با شاه در حاشیه مصاحبه او با جراید را به نقل از موسسه مطالعات بخوانید.
در شهر چه خبر است؟
چهار بعدازظهر ما سه مدیر روزنامه [احمد ملکی ـ مدیر روزنامه ستاره، حسین فاطمی ـ مدیر روزنامه باخترـ عمید نوری ـ مدیر روزنامه داد]به اتاق دکتر علی امینی که تازه معاون نخستوزیر شده بود، وارد شدیم در حالی که قبلا در راهروی کاخ ابیض به اکبرخان، پیشخدمت مخصوص مرحوم قوام اطلاع داده بودیم تقاضای ملاقات فوری داریم.... [هنگام ملاقات، قوامالسلطنه]از ما پرسید: در شهر چه خبر است؟
من ابتدا جریان وقایع را در مجلس که خودم صبح در آنجا بودم و... مرحومین ملکی و فاطمی نیز وقایع بعدازظهر خیابان لالهزار و میدان مخبرالدوله را که عدهای لجاره ریخته بودند و مغازهها را غارت میکردند به اطلاع نخستوزیر رساندند. مرحوم قوامالسلطنه که خونسردی خود را با وجود شنیدن این اخبار حفظ کرده بود، گفت: این کارها «تحریک ایشان است» که نمیتوانند مملکت را آرام ببینند.
من از چند روز پیش احساس کردم نقشهای علیه خودم و مملکت در جریان است. به همین جهت برای جان خود به احتیاط پرداختم. من دیدم دو روز قبل افراد نظامی گارد منزلم که تا آن روز در آنجا بودند، رفتند و آن گارد مراقبین منزلم برچیده شد و دیگر کسی به جای آنها نیامد. از آن موقع فهمیدم خطری متوجه من و منزلم است؛ این بود که همان روز دستور دادم رختخواب و اثاثیه شخصیام را به همین کاخ ابیض که محل کارم میباشد، انتقال دادند که دو شب است در همین جا میخوابم. امروز آن نقشه آفتابی و معلوم شد بلوایی علیه من باید راه انداخته باشند و قصد جانم را هم داشتند که من فعلاً در اینجا هستم.
تماس شاه با قوام
در این موقع زنگ تلفن صدا کرد؛ قوام گوشی را برداشته آرام آرام مطالب طرف مقابل را گوش داد سپس مطالبی بههمین تقریب در جواب گفت که ما فهمیدیم طرف مقابل شخص محمدرضا است که به او خبر داده الان جمعیتی از مردم عصبانی به منزلتان ریختهاند میخواهند آنجا را آتش بزنند؛ جان خانمتان هم در خطر است.
صلاحتان بر این است که از مقام نخستوزیری استعفا دهید. قوام در برابر این مطلب چنین گفت: «خانهام را آتش بزنند فدای سر اعلیحضرت. جان خانم من هم در خطر باشد فدای سر علیاحضرت ملکه. ولی اعلیحضرت خوب است مستحضر باشند که من هوس نخستوزیری دیگر ندارم، زیرا موقعی در این مملکت نخستوزیر بودم که پدر اعلیحضرت وزیر جنگ کابینهام بودند. همچنین از جان خود بیمناک نیستم، زیرا عمرم را کردهام ولی اعلیحضرت فکر خود را بکنند که جوان هستند و ملکه نیز جوان است.
انقلاب و بلوا و تحریک نتیجهاش بر ضرر خود اعلیحضرت میباشد، اما اینکه تکلیف استعفا فرمودید، اجازه دهید مملکت را امن وامان کنم، همانطوری که کشور را امن تحویل گرفتم امنیت را اعاده دهم آن وقت هر چه اکثریت نمایندگان ملت ایران تصمیم گرفتند از آن قرار رفتار بنمایم، زیرا من با رأی تمایل سپس رأی اعتماد اکثریت نمایندگان ملت زمام کشور را دست گرفتم و باید با رأی عدم اعتماد اکثریت نمایندگان کنار روم».
عصبانیت دکتر فاطمی
در این موقع قوام گوشی را به زمین گذارده دیگر انتظار شنیدن مطلبی از شاه نکشیده و با خونسردی به ما گفت: آیا دانستید اعلیحضرت بودند که شخصاً به من تلفن کردند؟ ایشان به من خبر دادهاند الان به من خبر رسید جمعیت عصبانی از زمامداری من ریختهاند به منزلم، آنجا را آتش زده ویران کنند جان خانم من هم در خطر است و صلاح من این است از مسئولیت نخستوزیری استعفا دهم من هم آن جوابی بود که به ایشان دادم. مرحوم حسین فاطمی با عصبانیت زیاد گفت: به اعلیحضرت چه مربوط نخستوزیر استعفا دهد یا ندهد این از وظایف مجلس شورای ملی است که نماینده اراده ملت و مظهر حکومت مردم بر مردم است. جواب جنابعالی بسیار خوب بود.»
منبع: روزنامه هفت صبح