
باشگاه خبرنگاران جوان- به گزارش روابط عمومی سازمان جهاد دانشگاهی تهران، در این کتاب آمده است: صرف داشتن ایده خلاقانه یا حتی فناوری نو، بهتنهایی تضمینکننده موفقیت در بازار نیست، مسأله اصلی بسیاری از صاحبان ایده در حوزههای صنعتی و خدماتی، «ناتوانی در طراحی و مدیریت فرایند تجاریسازی» است، همان نقطهای که باید ارزش ایده برای مشتری روشن شود و به محصول یا خدمت اثرگذار و سودآور تبدیل شود.
تجربه زیستبوم نوآوری نشان میدهد ایدهپردازان معمولاً با چند مانع پرتکرار روبهرو هستند از آنجمله وفور ایدهها در برابر کمبود روشها و تمرکز لازم برای تبدیل آنها به واقعیت تجاری، اصرار بر الگوهای قدیمی عرضه به بازار، و گمکردن «پنجره زمانی» ورود به بازار در محیطی که سرعت تغییر بالاست.
این کتاب با تأکید بر اینکه در چنین فضای پرشتابی، فرآیندهای افزایشدهنده احتمال موفقیت تجاری عقب ماندهاند، تلاش میکند همین شکاف را هدف بگیرد و آن را با یک مدل کاربردی پر کند.
از نگاه صاحبان ایده، یکی از مسائل کلیدی «انتخاب مسیر درست تجاریسازی» عنوان شده است که بسیاری تصور میکنند تنها راه، راهاندازی یک شرکت جدید است، در حالیکه کتاب نشان میدهد مسیرهای متنوعی برای رساندن ایده به بازار وجود دارد و تمرکز بر چگونگی تحقق تجاری ایده، میتواند هم فرایند نوآوری را تسریع کند و هم شانس موفقیت را بالا ببرد.
از سوی دیگر، کتاب برای حل مشکل پراکندگی و تعدد ایدهها، بر غربالگری منضبط و همراستاسازی ایدهها با ظرفیت و نیاز سازمان تأکید میکند و در عین حال هشدار میدهد سختگیری صرفِ تحلیلی نیز میتواند فرصتهای پویا را از بین ببرد، به همین دلیل، بر ایجاد تعادل میان تصمیمهای شهودی و جریان منظم ایدهها سخن میگوید و حتی راهکارهایی مانند رویکرد «داشبوردی» را برای تعدیل سختگیری بیش از حد پیشنهاد میکند.
در بخش امکانسنجی، کتاب مسأله را از «آیا ایده خوب است؟» فراتر میبرد و دو پرسش را همزمان مطرح میکند که فرصت از نظر اندازه بازار، رقابت، وضعیت فناوری و روندهای مصرفکننده چه کیفیتی دارد؟ و سازمان از نظر توان مالی، منابع انسانی، فضا و سرمایه تا چه حد برای ورود به بازار آماده است؟. همچنین یکی از مزیتهای امکانسنجی منظم را این میداند که اجازه میدهد پروژه بهموقع کنار گذاشته شود یا موقتاً در حالت انتظار بماند تا شرایط مناسب فراهم شود.
در گام ورود به بازار نیز، کتاب به یکی از چالشهای رایج صاحبان ایده میپردازد، تصمیمهای راهبردی درباره انتخاب کانال مناسب و پرهیز از محدود شدن به یک استراتژی واحد؛ رویکردی که میتواند به همان اندازه زیانبار باشد که تمرکز افراطی بر یک منبع ایده.
در حوزه مالی و تبدیل ایده به «کسبوکار پایدار»، با استناد به محتوای کتاب، بسیاری از طرحها نه بهخاطر ضعف فناوری، بلکه بهخاطر ناتوانی در فهم اعداد و ارقام شکست میخورند. کتاب با ورود به تحلیل نقطه سربهسر، هزینههای ثابت و متغیر و مفهوم سود عملیاتی، چارچوبی برای تصمیمگیری مالی فراهم میکند و با معرفی شاخصهایی مانند EBITA، امکان مقایسه پروژهها و شرکتها را توضیح میدهد.
همچنین در بخش عوامل اجرایی، بر نقش تیم و سازمان تأکید شده است که کتاب تصریح میکند نمونههای متعددی از شکست بازار به دلیل «تیم ناکارآمد» وجود دارد و تعریف مهارتهای لازم، یافتن افراد مناسب، انگیزهدهی و تجهیز آنها به منابع اجرای مسئولیتها را حیاتی میداند و همزمان به اهمیت فناوری و مالکیت فکری (IP) بهعنوان یکی از جنبههای پرتحرک پروژه اشاره میکند.
با توجه به اینکه کتاب صرفاً برای صنایع تولیدی نوشته نشده و نوآوری را محدود به فناوری نمیداند، تأکید دارد که ایدهپردازان حوزه خدمات نیز میتوانند از آن بهره ببرند، چون در کتاب، نوآوری در مدلهای توزیع، رساندن کالا و خدمت به مشتری و طراحی مدلهای کسبوکار نیز بهعنوان میدانهای جدی خلق ارزش معرفی شدهاند.