مامان من الان 7ماه مریض تازه تشخیص دادن سرطان لوزالمعده داره امروز نمونه برداری کردن خیلی ضعیف شده اشتها نداره توبیمارستان طالقانی تهران بستری هستن فردا قراره سی تی اسکن شو پزشک ببینه خیلی میترسم کی چی میشه یعنی درمان هم داره البته اندسکوپی کردن نمونه هم دادن معده اش مشکل نداره یعنی مامانم خوب میشه واسه همه بیماران دعا کنین
سلام مادر شوهر منم سال نود و دو متوجه شدیم به این بیماری مبتلا شده بعد تو بیمارستان فیروز گر تهران عمل ویپل انجام دادند و بعدش هم نه شیمی درمانی نه چیز دیگه فقط دارو دادن بهش الان هم خدا رو شکر پنج سال که حالش خوبه خوبه خدا انشاله همه مریضا رو شفا بده
من سال۹۱ بیمارستان امام خمینی عمل ویپل کردم در سن ۳۲ سالگی. تومور سرپانکراسم بود الان سالها میگذره و من حالم خوبه .اون موقع توی مشهد عمل ویپل کسی انجام نمیداد ولی الان مثل اینکه این کار انجام میشه.فقط مشکل من اینه دفع چربی دارم که کروئون مصرف می کنم و گوارش خوبی الان ندارم.امیدتون به خدا بشه عمل پیشرفت کرده و امثال من این بیماری پشت سر گذاشته
سلام خواستم ازتئن بپرسم شما تا چه مدت مشکل تهو و استفراغ بعد عمل داشتید پدر من 9 ماه از عمل ویپلشون گذشته ولی مشکلات زیاد دارن بیشتر تهوع و استفراغ روزی 4 تا 5 بار ممنون
ناشناس
۱۸:۲۷ ۰۹ دی ۱۳۹۸
بدخيم بود؟؟
ناشناس
۲۱:۲۸ ۰۹ خرداد ۱۳۹۸
سلام یک سال هست شوهرم به سرطان بدخیمه پلنکراس مبتلا شده سه هفته پیش عمل ویپل انجام دادن براش الان خیلی بی حاله نگرانم راهنمایم کنیدلطفا خوب میشه
سلام میخواستم ازتون بپرسم پدر منم ابان 97 عمل ویپل کردن ولی مشکلات بعد از 8 ماه زیاد دارن ازجمله تهو و استفراغ و دل درد و... بدونم مادرتئن این مشکلات رو ندارن ممنونم
ناشناس
۱۷:۳۲ ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸
پدر من پانکراس عمل کرد ولی شیمی درمانی نکردن علتش چیه یعنی امبدیی نبوده
با سلام خدمت دوستان عزیز.
من اهل اصفهان هستم.پدر بنده در دی ماه1394 و در سن62 سالگی با علائمی مثل زردی سفیدی چشم و پوست و ضعف و احساس تهوع همراه شد.به متخصص گوارش مراجعه کردیم که درخواست سونوگرافی و ازمایش خون داد.در سونوگرافی شاهد چند تومور در کبد بودیم که با انجام سی تی اسکن با ماده حاجب از شکم و لگن شاهد تومور سر و دم پانکراس با متاستازهای متعدد که مهمترینش متاستاز به کبد بود بودیم.رک تومور هم راه صفرا را بسته بود.ما با یک فاجعه مواجه بودیم.متاستازهای متعدد امید همه را ناامید کرده بود.متخصص رادیولوژی به من گفت پدرت 2 ماه بیشتر زنده نمیمونه.پیش متخصص گوارش (دکتر )رفتم گفت پدرت نهایتا شش ماه زنده هست.نتیجه ی سی تی اسکن را بردم پیش دکتر ... (به نظر خیلی ها بهترین جراح اصفهان) ولی با رفتار بسیار بدی من را از مطب بیرون کرد و گفت من برای این بیمار هیچ کاری نمیتونم بکنم.چرا الان آوردی این جواب سی تی را؟بهش گفتم اقای دکتر پدر من فقط ده روز هست که این علائم را داده.مجددا رفتار بسیار بدی از خودش نشون داد و به منشی اش گفت پول ویزیتش را پسش بده.خیلی حالت ناامیدی و بدی به من دست داد.یکی از اقواممون بهم زنگ زد و گفت برو پیش آقای دکتر علیرضا .ساعت 6عصر بود.رفتم پیش ایشون.آرامش اش برام عجیب بود.برام بیماری را توضیح داد.خیلی حال بدی بهم دست داد.گفتم حالا چیکار کنم؟.گفتند برو پیش دکتر محمد حسن امامی تا استنت بزارند.اگه راه صفرا باز نشه هیچ کاری نمیشه کرد.رفتم مطبشون منشی گفت آقای دکتر اتاق عمل هستند.گفتم کجا؟گفت بیمارستان .رفتم بیمارستان .ساعت 9شب بود.رفتم پشت در اتاق عمل و گفتم میخوام دکتر امامی را ببینم.گفتند باید منتظر بشی.20دقیقه بعد دکتر اومدند و گفتند تو میخواستی منو ببینی؟گفتم دکتر کمک کن و جواب سی تی اسکن بابامو نشون دادم.ناراحتی را تو صورتش دیدم.گفتند پدرت کجاست.گفتم تو خونه.گفتند برو بیارش.فقط غذا که نخورده؟گفتم نه.هیچ چیز نمیتونه بخوره.آوردمش.با بابام صحبت کرد.گفت عملت میکنم.متخصص بیهوشی زیر بار نمیرفت ولی دکتر گفتند ساعت 2 شب عملت میکنم.ساعت 2 پدرمو بردند اتاق عمل.عملی که برای بقیه20تا30دقیقه طول میکشه برا پدر من یک ساعت طول کشید چون تومور راه مجرا را بسته بود و نمیگذاشت که استنت تعبیه بشه.نهایتا ساعت3صبح عملERCP انجام شد.دست دکتر را می خواستم ببوسم ولی نگذاشتند.روز سه شنبه شد.رفتم پیش آقای دکتر صادقی و شیمی درمانی را شروع کردند.الان سه سال از اون روزها میگذره .پدر من با لطف خدا و درایت دکتر هنوز زنده است و نفس میکشه.تا حالا113جلسه شیمی درمانی کرده.شاید باورتون نشه.ولی هنوز زنده است.امید به خدا را از دست ندهید و به خودش توکل کنید.به بیمارهاتون روحیه بدید و طب سنتی را به موازات شیمی درمانی و درمان های دیگه ادامه بدید.حمایت معنوی و عاطفی از مریض خیلی مهمه. .به امید شفای همه ی بیماران(1397/12/25)
سلام دوسته من
چقدر لذت بردم . با دقت خوندم. واقعا حضور گرم خداوند رو دیدم تو نوشته هات. چون خودم این لحظات و برخوردها رو درک کردم. دیدم. واقعا نداند بجز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار
پریسا
۱۵:۰۷ ۲۳ اسفند ۱۳۹۷
سلام خدا همه مریضا راشفا بده مادرم هشت ماه پیش عمل شد دریزد اما بعداز سه ماه دوباره عود مجدد تمور داشت بخاطر ظعیف بودنش شیمی درمانی نکردیم الان چهاروزه ناتوان وبی رمق روتخت افتاده فقط باقاشق چند قطره آب میخوره فقط دعا کنید خدا بهم صبر بده
من اهل اصفهان هستم.پدر بنده در دی ماه1394 و در سن62 سالگی با علائمی مثل زردی سفیدی چشم و پوست و ضعف و احساس تهوع همراه شد.به متخصص گوارش مراجعه کردیم که درخواست سونوگرافی و ازمایش خون داد.در سونوگرافی شاهد چند تومور در کبد بودیم که با انجام سی تی اسکن با ماده حاجب از شکم و لگن شاهد تومور سر و دم پانکراس با متاستازهای متعدد که مهمترینش متاستاز به کبد بود بودیم.رک تومور هم راه صفرا را بسته بود.ما با یک فاجعه مواجه بودیم.متاستازهای متعدد امید همه را ناامید کرده بود.متخصص رادیولوژی به من گفت پدرت 2 ماه بیشتر زنده نمیمونه.پیش متخصص گوارش (دکتر )رفتم گفت پدرت نهایتا شش ماه زنده هست.نتیجه ی سی تی اسکن را بردم پیش دکتر ... (به نظر خیلی ها بهترین جراح اصفهان) ولی با رفتار بسیار بدی من را از مطب بیرون کرد و گفت من برای این بیمار هیچ کاری نمیتونم بکنم.چرا الان آوردی این جواب سی تی را؟بهش گفتم اقای دکتر پدر من فقط ده روز هست که این علائم را داده.مجددا رفتار بسیار بدی از خودش نشون داد و به منشی اش گفت پول ویزیتش را پسش بده.خیلی حالت ناامیدی و بدی به من دست داد.یکی از اقواممون بهم زنگ زد و گفت برو پیش آقای دکتر علیرضا .ساعت 6عصر بود.رفتم پیش ایشون.آرامش اش برام عجیب بود.برام بیماری را توضیح داد.خیلی حال بدی بهم دست داد.گفتم حالا چیکار کنم؟.گفتند برو پیش دکتر محمد حسن امامی تا استنت بزارند.اگه راه صفرا باز نشه هیچ کاری نمیشه کرد.رفتم مطبشون منشی گفت آقای دکتر اتاق عمل هستند.گفتم کجا؟گفت بیمارستان .رفتم بیمارستان .ساعت 9شب بود.رفتم پشت در اتاق عمل و گفتم میخوام دکتر امامی را ببینم.گفتند باید منتظر بشی.20دقیقه بعد دکتر اومدند و گفتند تو میخواستی منو ببینی؟گفتم دکتر کمک کن و جواب سی تی اسکن بابامو نشون دادم.ناراحتی را تو صورتش دیدم.گفتند پدرت کجاست.گفتم تو خونه.گفتند برو بیارش.فقط غذا که نخورده؟گفتم نه.هیچ چیز نمیتونه بخوره.آوردمش.با بابام صحبت کرد.گفت عملت میکنم.متخصص بیهوشی زیر بار نمیرفت ولی دکتر گفتند ساعت 2 شب عملت میکنم.ساعت 2 پدرمو بردند اتاق عمل.عملی که برای بقیه20تا30دقیقه طول میکشه برا پدر من یک ساعت طول کشید چون تومور راه مجرا را بسته بود و نمیگذاشت که استنت تعبیه بشه.نهایتا ساعت3صبح عملERCP انجام شد.دست دکتر را می خواستم ببوسم ولی نگذاشتند.روز سه شنبه شد.رفتم پیش آقای دکتر صادقی و شیمی درمانی را شروع کردند.الان سه سال از اون روزها میگذره .پدر من با لطف خدا و درایت دکتر هنوز زنده است و نفس میکشه.تا حالا113جلسه شیمی درمانی کرده.شاید باورتون نشه.ولی هنوز زنده است.امید به خدا را از دست ندهید و به خودش توکل کنید.به بیمارهاتون روحیه بدید و طب سنتی را به موازات شیمی درمانی و درمان های دیگه ادامه بدید.حمایت معنوی و عاطفی از مریض خیلی مهمه. .به امید شفای همه ی بیماران(1397/12/25)
چقدر لذت بردم . با دقت خوندم. واقعا حضور گرم خداوند رو دیدم تو نوشته هات. چون خودم این لحظات و برخوردها رو درک کردم. دیدم. واقعا نداند بجز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار