سال 77 توی یه نانوایی کار میکردم وقتی کیسه ارد رو خالی کردیم توی خمیر گیر و با اب مخلوط شد متوجه چند موجود قرمز شدم وقتی خوب نگاه کردم دیدم بچه موشن یه لرز تمام وجودمو گرفت هرچی از صاحبکارم خواستم خمیر رو دور بریزیم قبول نکرد از این کارش خیلی ترسیده بودم که چرا اینقده ادم باید بی وجدان باشه اومدم کنار خودش با کمک بچه های دیگه شش تا بچه موش از خمیر در اوردن و گفتن نون بپزین و بدین به مردم از اونجایی که خدا جای حق نشسته یه بچه موش قاطی یه نون شد و فروخته شد به کارمند فرمانداری!! و ابروریزی شد خوشحالم از اینکه شغلمو عوض کردم اما ناراحتم واسه اینکه اون نونوایی حتی یک روز هم تعطیل نشد.
من خیلی فست فودی هستم
اما فکر کنم باید یه تجدید نظر جدی درباره ی خوراکم داشته باشم :-(
خودشون باید رعایت کنند.
رعایت کجا بود؟