آل راسته جد ما چند قرن پیش ی آل اومد توی انباریشون زایمان کرد قدیم بعد زایمان بچه هاشو جم کرد رفت گفتش ب مادر مادر بزرگش گفتش من با ۷جد شما کاری ندارم
تو شهر سراب
باردارم تاقبل اینکه با چشم خودم دیدم باور نداشتم 7 ماهه هستم بیدار بودم ساعت نزدیک 3 شب صدایی شنیدم دیدم در بالکن بازه تعجب کردم بیشتر که نگاه کردم کسی رو بالکن نبود اما در باز بود سمت دیوار رو نگاه کردم دیدم سایه ای شبیه به همسرم هست ایستاده اما تو بالکن کسی نبود وحشت زده همسرم رو از خواب بیدار کردم بهش جریان رو گفتم تا اونجایی که یادم میاد در بالکن قبل خواب بسته بود
با سلام وقتی نور باشه علم باشه تکنولوژی باشه و باورهای مردم هم عوض بشه شیاطین و اجنه هم عقب نشینی میکنن به روستاهای دورافتاده پس تعجب نکنید در عصری که وجود خدا و قرآن و معجزات اهل بیت فراموش شده شما وجود آل رو میخوای تایید کنی بله عزیزم بوده واقعیت داشته
اصلا هم خرافه نیست. بنده اصلا از وجود جن آل اطلاعی نداشتم اصلا هم به جن که به زن زائو نزدیک میشه اعتقادی نداشتم. اما قسم میخورم از لحظه زایمانم تا رفتن به خونم جن آل رو می دیدم که بهم دایم میگفت بچت رو میکشم. منم آخرش سنجاق زدم به لباس خودم و بچم که دیگه رفت. بعدها فهمیدم اون جن آل بوده
ال وجود داره من خودم ۲۸ سالمه وقتی و باردار بودم ۷ماهم بود ۴ نفر اومدن ک فقط پاهاشونو دیدم و بهم گفتن ۲ هفته دیگ میایم میبریمت و دقیق سر دوهفته اومدن و دست و پاهامو گرفته بودن ببرن ک من اسم دادشم ک فوت شده رو اوردم و اونا ولم کردن و رفتن بعدا ک از یکی پرسیدم گفت از مرده ها میترسن و چون اسم داداشتو اوردی ولت کردن در غیر اینصورت یا بچت یا هردوتون میمردین
وقتی شب زایمان زنمو بردم بیمارستان قرار بود فرداش اول صبح بره اتاق عمل و بعد یک روز بیارمش خونه چون زمستون بود رفتم بخاری بالا رو چک کنم که حسابی خونه گرم شده باشه به محض ورود به طبقه بالا هوا بشدت سنگین شده بود و در کابینت ها باز شده بود و شیشه چای افتاده بود رو زمین و تمام چای داخلش پخش سر فرش تو اشپزخوته و تو حال خونه شده بود رو چهارچوب در ورودی خونه هم جای یک خراش با بیشتر از ۸ ردیف کنده شده بود طوری که کل رنگ درب رو کنده بود من چیزی غیر اینا ندیدم ولی خاستم امتحان کنم که نکنه چیزی گیر کرده باشه و رنگشو کنده باشه ولی باچاقو هم کندن رنگش واقعا سخت بود از خانواده ام پرسیدم گفتن هیچکدوم نرفتیم بالا الله اعلم خدا میدونه علتش چی بود
والا مادر بزرگ من خودش با چشمای خودش دیده آلها رو میگفت گاو داشت زایمان میکرد منم رفتم طویله پیشش یدفعه دیدم از سقف شن ریخت برگشتم دیدم اویزون شده ب من داره نگاه میکنه. دستم بیل بود با بیل ب طرفش رفتم فرار کرد از همان لحظه مریض شده بیچاره.
تو شهر سراب
آل وجود داشته ومادر بزرگم درزمان کودکی دیده و حتی گردن بندش را پاره کرده ومهره هایش را تا چند سال پیش نگه داشته بود که مهره ها در ۳ رنگ بود