من یه ماه پیش داداش ۱۳ سالم رو از دست دادم واقعا هنوزم فکر میکنم زنده است اصلا یادم نمیاد آخرین بار بهش چی گفتم بعد رفتنش شاید ۵ دقیقه گریه کردم فقط تو شک موندم .هر روز صبح میرم اتاقش که یه چیزی بهش بگم یادم میاد که نیست و واقعا بعضی موقع ها یادم میره رفته منم میدونم که قراره روزی برم پیشش ولی واقعا دلم به حال پدر و مادرم سوخت که واقعا حقشان نبود از بس اینا خوب بودن که بد آوردن.
کل نفس ذاقته موت هرانسانی روزی طعم مرگ را تجربه می کند
پسرعمه م۲۷سال داشت۱۶شهریکر۴۰۲ از کرمانشا رفت اصفهان باتریلی باربیاره سه روز خبرازش نداشتیم داخل ماشین جلوی یه مغازه سکته گرده بود داخل ماشین پوست بدنش سیاه شده بود بابدبختی ماشینش پیدا کردیم توسط راننده سنگین های اشنا مادرش زقصه تنها پسرش نمیره خوبه
پزشکیرقانونی گفت باید۲روز داخل فریزر بمانه تا بتونیم کالبد شکافی کنیم و دلیل مرگ را بدانیم شادی روحش صلوات
سلام ،خدا رحمت کنه جمیع رفتگان عزیز شما ها رو ...و صبر عظیم و اجر جزیل عنایت کنه که بتونید تحمل کنید،من هم چند تا داغ بزرگ دیدم و هیچ وقت دلم آروم نمیشه و جیگرم سوخته و کبابه ...
سلام ،خدا رحمت کنه جمیع رفتگان عزیز شما ها رو ...و صبر عظیم و اجر جزیل عنایت کنه که بتونید تحمل کنید،من هم چند تا داغ بزرگ دیدم و هیچ وقت دلم آروم نمیشه و جیگرم سوخته و کبابه ...
سلام ،خدا رحمت کنه جمیع رفتگان عزیز شما ها رو ...و صبر عظیم و اجر جزیل عنایت کنه که بتونید تحمل کنید،من هم چند تا داغ بزرگ دیدم و هیچ وقت دلم آروم نمیشه و جیگرم سوخته و کبابه ...
سلام ،خدا رحمت کنه جمیع رفتگان عزیز شما ها رو ...و صبر عظیم و اجر جزیل عنایت کنه که بتونید تحمل کنید،من هم چند تا داغ بزرگ دیدم و هیچ وقت دلم آروم نمیشه و جیگرم سوخته و کبابه ...
سلام ،خدا رحمت کنه جمیع رفتگان عزیز شما ها رو ...و صبر عظیم و اجر جزیل عنایت کنه که بتونید تحمل کنید،من هم چند تا داغ بزرگ دیدم و هیچ وقت دلم آروم نمیشه و جیگرم سوخته و کبابه ...
سلام .منم یک ماهه که پدربزرگم رو از دست دادم خیلی برام سخت بود چون خیلی دوستش داشتم... خیلی دلم براش تنگه.
هنوزم باور نمیکنم رفتنشو... یک درخواست دارم. میشه لطف کنید براش فاتحه بدین.اسم: جهانگیر اختیاری دقیق
مادربزرگم رو از تبریز آوردیم تهران تا آرامش بهتری داشته باشه و شش ماه خونه ی من بود یواش یواش رابطه عاطفی من و مادربزرگم بهتر و عالی شده. عید رفتیم تبریز و برگشتنی هم با ما نیومد و بخاطر نداشتن آرامش و امکانات خونه اش خیلی خواهش کرده بودم که بیاد ولی قبول نکرد و پنج ماه بعد بستری شد و با عجله دوباره تبریز رفتیم فقط پدر مادرم ایشون رو دیدن و کمی بعد فوت کرد و این ضربه بسیار بزرگی به قلب و سلامت روانی ام زد و هنوز دوماه از رفتنش میگذره و هنوز باور ندارم!! التماس دعا
سلام دوستان عزیز
سلام بابای مهربون و اسطوره ام. ۵ ماه از رفتنت میگذره . دردهایت آرام گرفتن؟
زخمهایت چطور؟
جسمت که آروم شده یقین دارم روحت هم به آرامش رسیده ..
خدا میدونه چقدر دلتنگتم ، من اصلا به تجزیه شدن جسمت فکر نمیکنم بلکه تو را همانگونه میبینم که بودی ، همانقدر مهربون و با اخلاق و دستگیر....
بابا من فقط دلم برات تنگ میشه، میدونی آخه من عاشقت بودم ای بهترین پدر...
دوستان عزیزم برای تک تک تون عافیت و عاقبت بخیری آرزو میکنم و روح همه ی گذشتگان در آرامش ابدی و قرین رحمت حق.
لطفا برای پدرم حاج سلیمان غفوری فاتحه ای قرائت بفرمایید
سپاسگزارم
سلام من چندماه پیش با خانواده خانومم رفتیم مسافرت مادر خانومم خیلی اسرار داشت رفتیم برا خرید عروسی ولی کاش نرفته بودم اون شب هیچ وقت از ذهنم بیرون نمیره از اون شب تا الان شبا نمیتونم بخوابم تصادف بدی کردیم دوتا عزیز رو ازدست دادیم مادر خانومم و یکی از همراهان خودم تازه مرخص شدم از بیمارستان هرکس اینو میخونه برام دعاکنه چون خیلی حال روحیم داغون شده زندگیم داغون شده التماس دعا
میگن اگر روی میدی را که چندین ساله باز کنید هوای این دنیا بهش بخوره دوباره باید غسل داده بشه ج اب اون آقایی که خاک را کنار زده وپاهای اسکت یک متوفی رو دیده
سلام
امروز دقیقا سه ماهه ک تنها برادرم رو از دست دادم
ما پنج تا خواهرو یک داداش مسولیت پذیر بودیم که بعده پدرم چشممون ب داداشمون بود همش 24سالش و مجرد خرج خونه رو میداد اهل دوست و رفیق نبود همش دوره ما بود قربونش برم نمیدونم حکمت خدا چی بود که مارو اینجور عذاب میده خیلی دلمون برا داداشم مهدی تنگ شده هممون یجور سوگ میکنیم داریم دیوونه میشیم مامانم که داغوونه حکمتت چی بود خدا
آخی خداای من. خدا صبر بده بهت . غم خودم یادم رفت. منم پارسال پدرم رو در اثر سرطان از دست دادم. لحظات آخرش رو هم دیدم. چه دردی بزرگتر از این
ناشناس
۰۱:۲۱ ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱
سلام خدا واقعا گل چینه خدا به شما ومادر گرمتون صبر بده من هم گل سر سبد خونمون رو از دست دادم ۵۵روزه پسر دوم واقعا مطلوم بود من هم یگ مادر هستم تو این مدت همش سر خاک هستم وباور ندارم که دیگه نمیبنمش انشاالله من هم زودتر برم پیشش چون اصلا طاقت دورش رو ندارم
پسرعمه م۲۷سال داشت۱۶شهریکر۴۰۲ از کرمانشا رفت اصفهان باتریلی باربیاره سه روز خبرازش نداشتیم داخل ماشین جلوی یه مغازه سکته گرده بود داخل ماشین پوست بدنش سیاه شده بود بابدبختی ماشینش پیدا کردیم توسط راننده سنگین های اشنا مادرش زقصه تنها پسرش نمیره خوبه
پزشکیرقانونی گفت باید۲روز داخل فریزر بمانه تا بتونیم کالبد شکافی کنیم و دلیل مرگ را بدانیم شادی روحش صلوات
هنوزم باور نمیکنم رفتنشو... یک درخواست دارم. میشه لطف کنید براش فاتحه بدین.اسم: جهانگیر اختیاری دقیق
سلام بابای مهربون و اسطوره ام. ۵ ماه از رفتنت میگذره . دردهایت آرام گرفتن؟
زخمهایت چطور؟
جسمت که آروم شده یقین دارم روحت هم به آرامش رسیده ..
خدا میدونه چقدر دلتنگتم ، من اصلا به تجزیه شدن جسمت فکر نمیکنم بلکه تو را همانگونه میبینم که بودی ، همانقدر مهربون و با اخلاق و دستگیر....
بابا من فقط دلم برات تنگ میشه، میدونی آخه من عاشقت بودم ای بهترین پدر...
دوستان عزیزم برای تک تک تون عافیت و عاقبت بخیری آرزو میکنم و روح همه ی گذشتگان در آرامش ابدی و قرین رحمت حق.
لطفا برای پدرم حاج سلیمان غفوری فاتحه ای قرائت بفرمایید
سپاسگزارم
امروز دقیقا سه ماهه ک تنها برادرم رو از دست دادم
ما پنج تا خواهرو یک داداش مسولیت پذیر بودیم که بعده پدرم چشممون ب داداشمون بود همش 24سالش و مجرد خرج خونه رو میداد اهل دوست و رفیق نبود همش دوره ما بود قربونش برم نمیدونم حکمت خدا چی بود که مارو اینجور عذاب میده خیلی دلمون برا داداشم مهدی تنگ شده هممون یجور سوگ میکنیم داریم دیوونه میشیم مامانم که داغوونه حکمتت چی بود خدا