نسبت به حرفام بی تفاوت حتی جواب منو نمیده.من غرورم براش شکستم.رفتم اعتراف کردم عاشقشم.حتی رفیق صداش میزنم .اما اون هیچ اهمیتی به من احساس نمیده.بدتراز اینم تو دنیا هست.دیکه چجوری ثابتش کنم.حرفای دلم بهش میزنم .سین میزنم اما محل نمیزارم.خسته شدم.فقط از خدا میخام
منم حال تو رو دارم ۶ سال با یه نفر بودم بخاطرش همه کار کردم جلو خانوادم وایسادم الان روم نمیشه تو صورت خانوادم نگاه کنم بخاطرش کل زندگیمو پاش دادم اما اون اخر کار یجور خودش رو ثابت کرد که من باورم نمیشه اون همون آدمی بود که من عاشقش بودم عشق دروغ عاشق شدن جز درد عذاب بی آبروی چیزی دیگه ای نداره .... تجربه داشتم پس دارم بهتون میگم کسی که میگه عاشقتون دروغ فقط هوس ففط هوس ????
تنها
۰۲:۳۹ ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
منم همینطور من ۷ ساله دوسش دارم ولی خبر نداره
رویا
۰۱:۳۱ ۲۱ فروردين ۱۴۰۱
نمی دونم این عشق یا نه
خدایا خودت یه راهی نشونم بده
دلم از بیقراری داره میسوزه
من ۶سال عاشق یه آدم مشهور شدم.خود شخصم در جریان میدونه من دوسش دارم.تمام سعی کردم بهش بفهمون مثل دیونه ها عاشقش شدم.اما شرایط من جوری که امکانش نیس باهاش ارتباط برقرار کنم
می دونه بهم اعتماد ندارم.میدونم دوسم نداری درست بهش پیام میدم. سین میزنه اماجواب منو نمیده.من ۶سال در عذاب . بلاتکلیفی منو عذاب میده ای کاش هیچ وقت پیم منو سین نمی زد .و به احساساتم ارزش قایل نمیشد .ای کاش هیچ وقت نمی دیدمش .قلبم طلسم شده جز اون هیچ کس دیگه رو نمیبینم.دیوانه وار. عاشق شدم بدونه اون زندگیم تیر وتاریک یکی کمکم کنه .حال دلمون هیچ کس درک نمیکنه.
برا منم همچی اتفاقی افتاده و واقعا خواب و خوراک و آرامشم رو گرفته بود. دائما احساس بیقراری داشتم. ولی .... ولی وقتی جوابی نمی گیری بهتره که برای مدتی اصلا به قضیه فکر نکنی و خودت را به کار دیگه ای مشغول کنی تا کم کم به نبودنش عادت کنی و بتونی به آرامش درونی برسی. واقعا دوران خیلی سختیه ...
AR
۱۱:۲۵ ۰۶ فروردين ۱۴۰۱
عشق حتی اگر دو طرفه هم که باشه ولی نشه اذیت میشه آدم
من عاشق یه پسره شدم که احساس میکنم اونم منو میخواد اولین بار تو عروسی دیدمش بعد اون شب تپش قلب شدید گرفتم هر لحظه بهش فکر میکنم از ذهنم بیرون نمیره من قبلنا با پسرای دیگه دوس بودم اما از وقتی اونو دیدم تازه فهمیدم عاشقی یعنی چی توروخدا دعا کنید بهش برسم بدون اون نمیتونم زندگی کنم واقعا حال بدی دارم
یه روز خیلی اتفاقی باهاش اشنا شدم تو مجازی ازون روز یه گفتگوی کمی داشتیم هی بیشتر و بیشتر شد تا اینکه به خودم اومدم دیدم وقتی نیست ساعت ها به پی ویش زل میزنم تا بیاد بی قرار میشم بد حال میشم تا پیام میده حالم خوب میشه۱۷سالم بود و تا حالا با هیچ پسری ارتباط نداشتم اولین و اخرین پسریه ک وارد زندگیم شد خیلی قشنگ حرف میزد وقتی حرف میزد تو اسمونا بودم سه سال باهم حرف زدیم بدون اینکه ببینمش البته خیلی دروغا بهم گفت اذیتم کرد سه سال فقط رفیق معمولی بودم باهاش چون میترسیدم از دوستی ولی اون بهم میگفت دوستم داره تو این مدت خیلی اذیت شدم هم از دوری هم از کاراش یهویی ترکم میکرد بهونه میاورد باز برمیگشت تا میومدم به نبودنش عادت کنم به یه بهونه ای پیام میداد بعد سه سال خیلی عوض شد انگار اوایل براش یه ادم معمولی بودم برای اولین بار دیدمش قلبم انگار تو دهنم میزد حالم بد بود وقتی دستمو گرفت اروم شدم شرایطمون خیلی باهم فرق داره اما خیلی دوسش دارم نمیتونم ازش جدا بشم
الان ۲۰ سالمه و هنوزم حرف میزنیم خیلی تغییر کرده واقعا دوسم داره کلی قرار گذاشتیم و همو میبینیم انشالا دیگ این چند ماه بهم میرسیم اما هنوزم ک میبینمش چند دقیقه اولو بی قرارم و قلبم تو دهنمه
عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها: اون حسی که حالتو خوب نکنه هیچ بدتر هم بکنه عشق نیست مشکله و یه نصیحت برا زیر 18 ساله ها، خودتونو اذیت نکنید بزارید موقعی که شرایط ازدواج داشتید عاشق بشید:)
عشق سن نمیشناسه و دست خود آدمم نیست که عاشق بشه یا نه وقتی عاشق شدی دیگه شدی و برگشتن از این راه خیلی سخته من خودم الان شش ساله که فهمیدم یه نفر رو دوست دارم ولی میدونم حداقل سه سال دیگه حداکثر هفت سال دیگه هم باید صبر کنم تا شاید بشه بهش برسم قبلا باهاش حرف میزدم ولی بعد ها فهمیدم اون حرف زدن تحت تاثیر شرایط بدی بود که من درش قرار گرفته بودم پس الان چند وقتیه که فقط با مادرش و خواهرش صحبت کوتاهی دارم نه با اون ولی دوست داشتن اون فرد چیز اشتباهی نبوده و نیست و ربطی هم به شرایط محیطی نداشت واسه همین از اینکه اونو دوست دارم خوشحالم دوست داشتن حس قشنگیه
H.M
۲۰:۳۵ ۱۶ دی ۱۴۰۰
حدود دو ساله از رابطه ای بیرون اومدم ک تمام زندگیم بود خیلی اذیتم کرد چ وقتی بود چ ت همه این دوسال....التماسشم کردم ب پاشم افتادم من دوسش داشتم اما همین چند وقت پیش کاری باهام کرد ک من فهمیدم از اول ن دوسم داشته ن منو میخاسته همه چی دروغ بود اون اگر منو میخاست آبرومو نمیبرد منو زیر پا ممیزاشت ت تموم مدت دو سال مثل همه تلاش هایی ک برای رسیدن بهش کردم تونم یکبار فقط تلاش مبکرد یا حداقل در جواب تلاشای من منو پس نمیزد اذیتم نمیکردم تکلیفمو روشن میکرد عذابم نمیداد هر روز بلاک نمیکرد تهدید نمیکرد و خیلی کارای دگ من هنوز میسوزم چون دوسش دارم ن قد عشقم ن اندازه عشقم چون تمام عشقی ک بش داشتمو ازم گرفت عشفمو ب تنفر تبدیل نکرد ولی نابودش کرد من هنوز دلتنگ میشم هنووز مثل تمام این یکسال و خورده ای هستم اما ن ب اون شدت فک میکردم اگ برگرده همه چی درس میشه همه چی باز مث قدیم قشنگ میشه اما اون با برگشتنش فقط و فقط گذشته ی قشنگمونو زیر سوال برد حالا من شدم ی دختر ضعیف ک ب کسی اعتمادی نداره
هیچوقت نمیبخشمش قبلا میگفتم نمیبخشم ک ببینمش ب بهونه بخشش اما الان از نبخشیدنش میترسم برای ملاقات دوباره:(از طرفیم نمیتونم فراموش کنم چکار کرد با من........
بچه ها اگ رفت بزارید با تصویرش قشنگش بره من ۱ سال غصه و عداب کارایی ک کرد و خوردم اما حالا از بعد تموم شدن رابطه دوممون حسرت گذشته عذاب کاراش و تاسف و افسوس برای خدم و کارایی ک براش کردم و زندگی و لحظه هایی ک براش ب هدر رفت شده قاتل جون من....
من اصلأ نمیدونم عشق چی هست تا به حال هم عاشق کسی هم نشدم و اصلأ حسی به نام عاشقی و دوست داشتن ندارم
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
هر که به این میخانه پا گذاشت مست و خراب است چون مانند جام تا گلو از می لبریز است ، در چنین میخانه ای سراغ از هشیار مگیرید .
reply
ناشناس
۱۶:۱۰ ۱۰ دی ۱۴۰۰
من اصلأ نمیدونم عشق چی هست تا به حال هم عاشق کسی هم نشدم و اصلأ حسی به نام عاشقی و دوست داشتن ندارم
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
و حتی فراتر از اینا
من پنج ساله عاشقشم با تمام وجود دوسش دارم
اما..
مشکل اینجاست که
من عاشق کسی شدم که:)
حتی نمیدونه من وجود دارم
خدایا خودت یه راهی نشونم بده
دلم از بیقراری داره میسوزه
می دونه بهم اعتماد ندارم.میدونم دوسم نداری درست بهش پیام میدم. سین میزنه اماجواب منو نمیده.من ۶سال در عذاب . بلاتکلیفی منو عذاب میده ای کاش هیچ وقت پیم منو سین نمی زد .و به احساساتم ارزش قایل نمیشد .ای کاش هیچ وقت نمی دیدمش .قلبم طلسم شده جز اون هیچ کس دیگه رو نمیبینم.دیوانه وار. عاشق شدم بدونه اون زندگیم تیر وتاریک یکی کمکم کنه .حال دلمون هیچ کس درک نمیکنه.
الان ۲۰ سالمه و هنوزم حرف میزنیم خیلی تغییر کرده واقعا دوسم داره کلی قرار گذاشتیم و همو میبینیم انشالا دیگ این چند ماه بهم میرسیم اما هنوزم ک میبینمش چند دقیقه اولو بی قرارم و قلبم تو دهنمه
هیچوقت نمیبخشمش قبلا میگفتم نمیبخشم ک ببینمش ب بهونه بخشش اما الان از نبخشیدنش میترسم برای ملاقات دوباره:(از طرفیم نمیتونم فراموش کنم چکار کرد با من........
بچه ها اگ رفت بزارید با تصویرش قشنگش بره من ۱ سال غصه و عداب کارایی ک کرد و خوردم اما حالا از بعد تموم شدن رابطه دوممون حسرت گذشته عذاب کاراش و تاسف و افسوس برای خدم و کارایی ک براش کردم و زندگی و لحظه هایی ک براش ب هدر رفت شده قاتل جون من....
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم
reply
الان ۴۸سالمه ولی به جز خداوند و خانواده هیچکسی رو دوست ندارم