همه ی این چیزا چرته عشق فقط دوجوره عشق مادر به فرزند و عشق بنده به خدا بقیه اموال عشق مجازی ان ک در اثر اختلالات هرمونی به وجود میاد این عشقه بین دختر و پسر ک الان صحبتش هست یک رابطه کاملا فیزیولوژیکیه ک الکی رمانتیکش کردن
من به کسی که دوسش داشتم گفتم و اونم از دوسال قبل منو دوست داشته و قصد ازدواج داشته ولی من میدونستم به درد ازدواج با هم نمی خوریم و گفتم،حتی ۱ درصد عقلم تو عاشق شدن به کار نگرفته بودم ولی تو رو خدا هر وقت خواستین یکی رو دوست داشته باشید اول از پنجره عقل اونو و شرایطشو بسنجید بعد به دلتون اجازه دوست داشتن و عاشقی اون موقع دیگه رسیدن حتمی و هیچ مخالفی ندارین ،من خودم از لحاظ خانوادگی و فرهنگی به هم نمیخوردیم و از اول میدونستم رسیدنمون مشکل ساز میشه و بزرگترین اشتباه زندگیم ابراز احساسی بود که تهش پوچ بود الانم پسره شدیدا عاشقه چند بار خواستگاری کرد ولی به خاطر اختلافاتی که وجود داره و اینکه بهم نمیخوریم نه شنید و این نه رو از خودم شنید ولی باورش نمیشه و فک میکنه منم عاشقم،نه اینکه دوسش ندارم چرا دارم ولی دوست داشتن باید با عقل همراه باشه که آخرش بهم برسی دوست داشتن من فقط از روی احساساتمه،و خودم میدونم ازدواج ما بزرگترین اشتباهه
من هم عاشق یکی بودم ولی نمیدونم اون عاشقمه یا نه من دارم میبینم که اون اهمیتی نمیده بهم منم دارم سعی میکنم فکرش رو ازسرم بکشم بیرون.توصیه من به دوستان اینه هرکه اهمیت نمیده بهتون شما هم اهمیت ندین بهش من خودم عاشق بودم ولی دیدم اهمیت نداد اولش ناراحت شدم ولی الان که تقریبا دارم فراموشش میکنم واقعا شاد هستم و خیلی بهتره ،فقط خودتون واسه خودتون مهم باشین.
تو نه اینکه اون فردو فراموش نکرده بلکه به خودت زلم کردی برو سمتش بهش بگو که عاشقشی ببین چی میشه تو اگه فراموشش کردع بودی الان توی این سایت نبودی
محمد
۰۰:۲۶ ۲۹ فروردين ۱۳۹۹
من اول اعتقادی به عشق نداشتم تا دو سه سال پیش یعنی از تقریبا 17 18 الان 20 سالمه یه نفرو دیدم تپش قلب گرفتم و انگار که جن دیدم ولی حیف بنا به دلایل خاصی نمیتونم احساسمو به فرد مورد نظر نشون بدم بار اول دیدمش فقط تپش قلب گرفتم ولی الان که نمیدونم بار چندمه دیدم حالا بعد 3 سال علاوه بر تپش قلب میبینم کف دستام هم عرق کرده حالا قبل اینکه فرد رو ببینم هی میگفتم هوا چقدر سرده ولی حالا میبینم دستام عرق کرده جالب اینجاس حالا میبینم گردن دردی که داشتم هم تقریبا درمان شده
سلام من اول ھیچ اعتقادی بہ عاشقی نداشتم الان دوسال کہ عاشق شدم تازہ میفھمم چہ درد بی درمونی مادوتا خیلی ھم دیگردوست داریم اما نمیتونیم بہ ھم برسیم با این حال تاآخرین لحضہ دوستش خواھم داشت.......
سلام من از بچگی خدود ۱۰ سالگی وقتی ی نفرا میبینم تپش قلب شدید میگرم جوری ک نمتونم حرف بزنم و صدای قلبمو میشنوم هنوزم همینطورم
ب نظر خودم عشق نیست نمیدونم چیه طرفمم همین حس شنیدم میگ نسبت بهم دارع وقتی منا میبینه تپش قلب میگیرع این چ حسیه اخه ک الان حدود ده ساله دنبال منه اذیتم میکنه خیلی بده
ب نظر شما چ حسیه چیکار کنم اروم شم
سلام من به یک مریضی خاص مبتلا هستم بعضی از آدم ها که وارد زندگیم میشن اوایل ادای عاشق های سینه چاک رو در میاران میگن بدون تو نمی تونم ،ولی وقتی می فهمن من به یک مریضی خاص مبتلا هستم میرن ومتاسفانه پشت سرشان رو هم نگاه نمی کنن.من دیگه تصمیم خودم رو گرفتم هر کی میخواد وارد زندگیم بشه میگم قصد ازدواج ندارم/
دوساله عاشق کسی شدم اوایل دوسم داشت از عشق حرف میزد هرکاری میکرد بخندم اما الان دیه نیست حتی جواب پیامم نمیده تازه فهمیدم که عاشق کسی شدم که از رو هوس اومده بود سمتم هنوزم کا هنوزه با شنیدن اسمش دست و دلم میلرزع یه راهکار بگین چکار کنم بتونم فراموشش کنم
عشق خیلی مقدسه ... الکی نگیرین
اما با عشق رنج دوری و هجران حتما هس .... صبر میزان عشق شما رو نشون میده
من عاشق شدم ... یه زمانی هیچ اعتقادی نداشتم
اما وقتی عاشق شدم ...درد فرهاد رو با تمام وجود حس کردم....
بعداز سه سال عشق یه طرفه ...به یار رسیدم
اما (داستان این زندگی بسیار طولانی و اینجا هم جای گفتن نیست)....لحظه ای که رسیدم به یار رسیدم
به شدت از رنج دوری که کشیده بودم مریض شدم
تمام مشکلات زندگی بر سرم خراب شد...از مشکل مالی گرفته تا مریضی ناخواسته .....و غیره
عشقم نامردی نکرد ...با اینکه میدونست عاشقم و البته همه میدونستن ....خنجری فرو کرد در قلبم...مجبور بودم ترکش کنم...
الان بعداز 4 سال هم چنان اسیر این عشق...
رنجی که من کشیدم از دوری و نداشتن قدرتی برای رسیدن به یار فرهاد کوه کن نکشیده ....
بااین گرانی رسیدن به یار فقط معجزه خداس
اما بعداز 4 سال همچنان وفادارم به عشق و امیدوار.... ای عاشقان دعایتان کردم
دعایم کنید
تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد ؛
غمِ عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش دِه !
از اولین باری که دیدمش به دلم نشت حدود سه ساله_سمتش میرم استرس و تپش قلب میگیرم هنوز هم نتونستم بهش بگم دوستت دارم و نسبت به جنس مخالف خجالتی هستم _دوستان نیاز به راهنمایی دارم
کسی که عاشق میشه باید شهامت گفتن رابه طرف مقابل داشته باشد چون اگه نگه شاید بعدا دیگه طرفش ازدواج کنه ونشه نگفت دلت را به دریا بزن بهش بگو یا جواب آره می شنوی یا نه در عوض تکلیفت با خودت روشن میشه
مرتضی
۱۶:۳۳ ۱۸ آبان ۱۳۹۸
منم شرایط شمارو داشتم بعد سه سال علاقمو بهش ابراز کردم و جواب منفی شنیدم ولی ارزششو داشت ک گفتم چون میدونم دیگ دغ دغه ی اینکه اونم منو میخواد یا نه رو ندارم چون اون واقعا نمیخواد ولی امیدوارم از شما عکس من باشه و اونم بخوادت. موفق باشی
امنه
۰۱:۴۵ ۲۳ بهمن ۱۳۹۸
بهتره بهش بگی تا اینکه از دستش بدی و حصرتشو تا اخر عمر بخوری..
ب نظر خودم عشق نیست نمیدونم چیه طرفمم همین حس شنیدم میگ نسبت بهم دارع وقتی منا میبینه تپش قلب میگیرع این چ حسیه اخه ک الان حدود ده ساله دنبال منه اذیتم میکنه خیلی بده
ب نظر شما چ حسیه چیکار کنم اروم شم
همه میگن عشق اول به سرنجام نمیرسه ولی من نمیتونم فراموشش کنم
عشق خیلی مقدسه ... الکی نگیرین
اما با عشق رنج دوری و هجران حتما هس .... صبر میزان عشق شما رو نشون میده
من عاشق شدم ... یه زمانی هیچ اعتقادی نداشتم
اما وقتی عاشق شدم ...درد فرهاد رو با تمام وجود حس کردم....
بعداز سه سال عشق یه طرفه ...به یار رسیدم
اما (داستان این زندگی بسیار طولانی و اینجا هم جای گفتن نیست)....لحظه ای که رسیدم به یار رسیدم
به شدت از رنج دوری که کشیده بودم مریض شدم
تمام مشکلات زندگی بر سرم خراب شد...از مشکل مالی گرفته تا مریضی ناخواسته .....و غیره
عشقم نامردی نکرد ...با اینکه میدونست عاشقم و البته همه میدونستن ....خنجری فرو کرد در قلبم...مجبور بودم ترکش کنم...
الان بعداز 4 سال هم چنان اسیر این عشق...
رنجی که من کشیدم از دوری و نداشتن قدرتی برای رسیدن به یار فرهاد کوه کن نکشیده ....
بااین گرانی رسیدن به یار فقط معجزه خداس
اما بعداز 4 سال همچنان وفادارم به عشق و امیدوار.... ای عاشقان دعایتان کردم
دعایم کنید
تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد ؛
غمِ عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش دِه !