سلام من خیلی خیلی مشکل دارم از وقتی باردار شدم تا الان که ۸ماهمه شوهرم خیلی عذابم میده هر روز دعوام میکنه هم باید کار خونه رو انجام بدم هم بیرون شب هم که میاد دنبالم میبرم به جای خسته نباشی انقدر سرم داد میزنه که بی هوا نفسم میگیره شوهرم من زن دومش از اولی طلاق گرفت و بچه دار نشد الان با من زندگی میکنه ومن زنشم خلاصه گفتنی ها زیاده سختی زیاد کشیدم
به نظر من تو هرشرایطی باید آرامشمون رو حفظ کردیم. طفلکی بچه چه گناهی کرده که وقتی به دنیا اومد مضطرب و عصبی بشه. ما خودمون به خاطر استرس و بدبختیای مادرامون که سرمون باردار بودند اینجوری عصبی شدیم دیگه نذاریم بچه هامون اینجوری بشن.
منم هفته ی ۱۳ هستم !
کامنت ها رو که می خوندم دیدم واقعا من خیلی ناشکرم!!!
همسر عزیز من این ۱۳ هفته نذاشته آب توو دلم تکون بخوره مرد فوق العاده آروم و با شخصیتیه
چن روز پیش به خاطر نیومدن به سینما باهام، کلی دعواش کردم و باعث شد گریه کنم
و الان به شدت پشیمونم ... ازش عذر خواهی کردم و به اشتباهم اعتراف کردم
انشالله که همه مشکلاتشون رفع بشه.
سلام.من تو هفته ی 26 بارداری خبرناگهانی فوت برادرم رو بهم دادن.باوجود اینکه تو یه شهر دیگه زندگی میکردم تاخودم رو برسونم نصف عمرشدم.بچه ام دقیقا40 روز هیچ حرکتی نکرد دکترا گفتن از شوک بچه خودشوجمع کرده....باوزن خیلی کم به دنیا اومد.ولی الان خداروشکر 2سال و نیمه است یه دختر جیگرو پرحرف
من تو هفته ۲۶ بارداری هستم با همسرم خیلی اختلاف داریم طوری که حتی میگه باید بچه سقط بشه منم بهش گفتم نه ولی اذیت ها کتک هاش خیلی زیاد شده طوری که میگه حتی موقع زایمان به من زنگ نزن من کاری با شما ندارم فقط میگم خدایا خودت مهر این دختر بزار تو دلش آیا واقعا خدا بهم کمک میکنه تورخدا برای منم دعا کنید
سلام من از وقتی ماه هفتمم شروع شده به شدت حساس و خودخور شدم...حالت های وسواسی هم پیدا کردم...بنده خدا همسرم هی میخاد یه کاری کنه ک من ناراحت نشم ولی نمیدونم چیکار کنم از بس سر چیزای الکی حرص و غصه میخورم...
سلام منم هفته 38هستم شوهرم خیلی دوست دارم اونم عاشق منه اماهمش سرکاره خیلی بهش احتیاج دارم یه دخترشش ساله هم دارم من قبل از بارداری پدرم ازدست دادم و خیلی عصبی شدم الانم خیلی زودعصبی میشم و خودزنی میکنم دست خودم نیست ازاینکه باردارشدم پشیمونم هیچ احساسی به این بچه ندارم دوست دارم بمیرم تاحالاهم دکترنرفتم شوهرم دورادور مراقبم هست اما من به وجود خودش احتیاج دارم من الان پیش مادرم هستم چون دردزایمان زودرس گرفتم استراحت مطلق هستم شوهرم هردوهفته یه بارمیاد..خیلی دلم بابام میخاد دست خودم نیست همش به این فکر میکنم نکنه وقتی این بچه به دنیا بیاد باایی سرش ببارم...وقتی فکشومیکنم غمگین تر میشم وقتی خودم میزنم دتترکوچکم مثل یه گنجشک بی پناه میره میخوابه دلم براش میسوزه اماتاحالا نزدمش واقعاااا نمیدونم چیکار کنم
کامنت ها رو که می خوندم دیدم واقعا من خیلی ناشکرم!!!
همسر عزیز من این ۱۳ هفته نذاشته آب توو دلم تکون بخوره مرد فوق العاده آروم و با شخصیتیه
چن روز پیش به خاطر نیومدن به سینما باهام، کلی دعواش کردم و باعث شد گریه کنم
و الان به شدت پشیمونم ... ازش عذر خواهی کردم و به اشتباهم اعتراف کردم
انشالله که همه مشکلاتشون رفع بشه.
خیلی خوشحالم خدا بالاخ ه به من و همسرم یک بچه هدی میده من هفته 36 هستم