من خیلی ناراحتم......
من شب تاسوا به واسطه حضرت ابولفضل از خدا خواستم تا در راه امام حسین شهید بشم ...... خدا منو خیلی زود ازمایش کرد ..... شب عاشوا تصمیم گرفتم مادرمو برای اذا داری اما حسین به هیئت ببرم .......... جلوی هیئت مادرمو از ماشین پیاده کردم تا ، ماشینمو پارک کنم اما همان لحظه ی تاکسی به مادرم زد و لگنش شکست........... من خیلی ناراحت شدم دلم بدجور شکست به امام حسین گفتم آقا دیگه هیئتت نمیام...... اما اشتباه کردم از ته دلم نگفت...... خیلی ناراحتم میترسم امام حسین دیگه هیئتش منو راه نده........ نمیدونم چکار کنم...........خدا بنده هاشو خیلی زود امتحان میکنه ....... بین حرف تا عمل خیلی راه....... برای مادرم دعا کنین امروز عمل داره.......
سلام خیلی عالی بود لطف کنید این مطلب رو در کانال تلگرام هم بطور کامل بزارید که بتونم برای دوستانم بفرستم. واقعا مطالب مفیدی بود که تا این سن 35 سالگی چنین چیز کاملی جایی نخونده بودم
از این همه ظلم و ناجوانمردی ...
من شب تاسوا به واسطه حضرت ابولفضل از خدا خواستم تا در راه امام حسین شهید بشم ...... خدا منو خیلی زود ازمایش کرد ..... شب عاشوا تصمیم گرفتم مادرمو برای اذا داری اما حسین به هیئت ببرم .......... جلوی هیئت مادرمو از ماشین پیاده کردم تا ، ماشینمو پارک کنم اما همان لحظه ی تاکسی به مادرم زد و لگنش شکست........... من خیلی ناراحت شدم دلم بدجور شکست به امام حسین گفتم آقا دیگه هیئتت نمیام...... اما اشتباه کردم از ته دلم نگفت...... خیلی ناراحتم میترسم امام حسین دیگه هیئتش منو راه نده........ نمیدونم چکار کنم...........خدا بنده هاشو خیلی زود امتحان میکنه ....... بین حرف تا عمل خیلی راه....... برای مادرم دعا کنین امروز عمل داره.......
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.