خدا شاهده ادمی بودم که همه سر غرورم قسم میخوردن.... غرورم آوازه ی همه زبانزد خاص و عام بود.... یه روزی همه سرم حساب باز میکردن.....همه دنبال این بودن که بهشون توجه کنم.....
اما خورد شدم شکستم..... التماسش کردم... باور کنید نماز خون شدم و مومن شدم فقط به امید اینکه ارامش بگیرم و به خدا نزدیک بشم...
ان شاالله خدا بندشو فقط در درگاه خودش کوچیک کنه تنها کوچک شدن در برابر خداست که آدمو بزرگ میکنه...
خدا رو براتون آرزو میکنم...
خدا از اشک هیچ کسی نمیگزره ای کسایی ک دل شکستین منتظر روزای بد باشین کسی ک احساسی رو ب بازی میگیره انسانیت ذات نداره بی اصالت هس .ومیشه گفت یه آدم دغل باز کثیفی هست ک ناموس سرس نمیشه منم با احساسم بازی کرد همون ک احساسم رپ ب بازی گرفت الان داره تاوان میده .البته اون یه خیانت کار بیش نیس آمارش دارم چطور ب شوهرش خیانت میکنه و شوهرش هم بهش خیانت میکنه زندگیش جهنم هس ..اینا کار خداست دوستان .تشنه کسی باش ک تشنه تو هس تورو با قلب و جون دوست داره ..برا همه تون آرزوی خوشبختی دارم خدارو فراموش نکنید اون حساب همه چیز دست خودش هس
مردی که روزی با کلی امید اشیانه ای ساخت ولی حیف روی آب بود
۰۰:۰۶ ۰۷ مهر ۱۴۰۱
قصدم از ازدواج تشکل خانواده بود خیر سرمون برنامه فرزند دار شدن هم داشتیم البته به ظاهر ؟ اگه دخالت های خواهر و برادر و مادرش نبود الان زندگی ما بود بچه دار هم شده بودیم ولی حیف صد حیف که این زندگی دو ساله من پر از فشار و بد اخلاقی بود همش سر اینکه چرا مهریه 14 تا قبول کردی به دخترشون میگفتن و همسرم روپر میکردند و می اومد خونه زندگی را جهنم میکرد میگفت مریم من در گیر مهریه 2 سال پیش که خودت قبول کردی نباش به زندگی بچسب حتی بخش اعظم جهیزیه را خودم خریدم کلی طلا خریدم برای هر مناسبت خانوادش هم هیچ کاری نمیکردند و فقط میگفتند با مهریه 14 به ما ربطی نداره البته چند ماه بعد از عقد گفتند اولش نشون نمیدادند . در اخر خواهرش پرش کرد گفت قهر کن قهر کرد هفت ماه خونه پدرش موند گفت یا مهریه ام رو 214 تا بکن خق طلاق بهم بده و حضانت فرزند هم بده تا برگردم گفتم مریم هیچ کدام را قبول نخواهم کرد خدا شاهده هیچ شکایتی ازش و خانودش نکردم چون دوست نداشتم ناموس رو به دادگاه بکشم و دست اخر با کلی ریش سفید و خواهش هم به نتیجه نرسیدم و رفتم وکالت طلاق دادم لازم به توصیح هست که ازدواج اول من بود و ازدواج دوم همسرم و ایشون طلاق دومش را ثبت کرد و من با مهر طلاق ویران شدم نابود شدم الان نزدیک 9 ماهه طلالق شده دیگه دلم دل نمیشه غزورم پودر شد. میدونید درد اونجاست که من دلی رفتار کردم و اونها حسابگری دعا کنید یا امام زمان
دقیقا حرفات درسته
کاش هیشکی غرورش نشکنه....ک دیگه خوب نمبشه
منم ۷ سال دانشگاه با یکی همکلاسی بودم قول و قرار ازدواج گذاشت اما یهویی بیخبر بدون خداحافظی گذاشت و رفت ۲ ساله میگذره ولی هنوز که هنوزه غمم تازس...میدونم ک دیگه خوب نمیشم....هر چی زمان میگذره بنظرم درد و زخمم تازه تر و عمیقتر میشه
دیگه امیدی ب دنیا و ب آدماش ندارم.... خیلی خسته ام خیلی
کاش خدا اینهمه خستگی رو ببینه و زودتر منو از این دنیای پر از دروغ ببره
خیلی کم آوردم
چقدر بده آدم عاشق بشه و بشکنه...
از اون بد تر اینکه غرور و قلب با هم بشکنن.... غرور برای یه دختر از همه چیز مهم تره.... اگرغرورشو برات گذاشت زیر پاش شک نکن تو از غرورشم براش مهم تری..
آدم واقعا بعد شکستن و خورد شدن غرورش هرگز آدم قبلی نمیشه و هر روز از نو میشکنه....
من هم 38 سالمه 10 سال ی نفرو دوست داشتم چقدر بدی ازش دیدم اما همش چشمامو بستم چون دوسش داشتم الان هم تنهام بخشیدمش و براش آرزوی خوشبختی دارم بخاطر آرامش روح خودم بخشیدمش البته هنوز هم دوسش دارم ما آدمها فقط ی بار فرصت زندگی کردن تو دنیا داریم بعد هم دیگه فرصتی نیست نه برای زندگی در دنیا و نه کاری برای زندگی در آخرت انجام دادن تصمیم گرفتم تغیر کنم هرروز که از خواب بیدار میشم نیت کنم بخاطر رضای خدا خونه رو تمیز کنم و هر روز ی بار سوره یاسین میخونم هدیه به یکی از اموات و سعی میکنم دائم الوضو باشم و با هرروز ده بند یا بیشتر از استغفار هفتادبندی امام علی رو بخونم و از خدا میخوام همسری شایسته و مورد تایید خود نصیبم کنه و هرروز شکرگزاری میکنم بخاطر نعمتهایی که دارم و همچنین برای به دست آوردن نعمتهایی که ندارم بازهم خداروشکر میکنم تا آنچه ندارم هم به دست بیارم یاد گرفتم هرچقدر بیشتر تو غم و غصه هام بمونم دنباهم غم و غصه هام رو بیشتر میکنه و تنها نتیجه ای که برام داره بیماری روحی و جسمیه یاد گرفتم خودم رو دوست داشته باشم و خدارو و به خودم احترام بذارم و برای خواسته هام تلاش کنم و نتیجه رو به خدا واگذار کنم
واقعا درد دلشکستگی خوب که نمیشود هیچ به مرور بدتر هم میشود.... من با اینکه چهار سال پیش عاشق یک نفر شدم اما هنوز مثل روز اول وقتی میبینمش ضربان قلبم بالا میره و تا مرگ میرسم.... شبیه یک زخم در قلبم میمونه که هر روز فشرده تر میشه حس میکنم به مرور دارم بدتر میشم... ساعتی نیست که به او فکر نکنم و یاد خاطرات نیافتم....الان میدونم با یک نفر دیگه خوشه اما چه کنم کاری از دستم برنمیاد... از هیچی لذت نمیبرم هیچ اتفاقی برام غیرقابل تحمل نیست هیچ کسیو نمیتونم دوست داشته باشم... با اینکه جوانم ولی حس پیری و افسردگی نابودم کرده.... دارم تارک دنیا میشم....حس میکنم تا ابد قراره همینجوری باشم یا بدترم بشوم... همینجوری پیش برود من زندگی نمیتونم کنم.....
گلی خانم کسی رو دوس داشتم ولی خوب دلش شکستم ازش جدا شدم عاشقم بود ولی من لیاقت اون عشق نداشتم ازش جدا شدم اگه ک لیاقت داشتم ک این بلا سرم نمیومد اون خانم شکست چن سال نتونست ازدواج کنه من باعث بانبش بودم ولی خدارو شکر اون ازدوپح کرد خوشبخت شد ولی من چی من ک ازش جداشدم رفتم ازدواج کردم همسرم سرطان گرفته پزشکان قطع امید کردن .شب وروز یاد اشکهای اون خانم و خوبیهای اون خانم میوفتم بدی در حقش کردم .الان دل خودم شکست بدی دارم میبینم ..پس دنیا دار مکافاته بد کنی ب بد گرفتار میشی .خوش آنان ک بد نکردن
کاش یه روز منم اینجور می دیدم عشقم که ولم کرد زجر بکشه
ناشناس
۱۵:۰۸ ۲۷ شهريور ۱۴۰۱
آقا محمد وای نگو ک منم خیلی خیلی پشیمانم از دل شکستن شب وروز عذاب وجدان داره خفه ام میکنه میگم کاش کاش هیچ وقت چشمی رو گریان نمیکردم. ای کاش زمان ب عقب برمیگشت و چشمی رو گریان نمیکردم
خدا از اشکهای هیچ کسی نمیگزره باور کنید ب شخصه دیدم دل شکستن در هر شرایطی تاوان دارد تاوان خیلی سنگین .دوستان من خودم دل شکستم بعدش چ بدیهایی ک نیاوردم هرچه قدر هم شما توبه کنید در برابر چشمی ک گریان کردی تاوان پس میدی .وبعدش دیگه یاد میگیری توبه کنی یاد میگیری کسی رو آزار ندی دل نشکنی امیدوارم هیچکس دلش نشکنه
اما خورد شدم شکستم..... التماسش کردم... باور کنید نماز خون شدم و مومن شدم فقط به امید اینکه ارامش بگیرم و به خدا نزدیک بشم...
ان شاالله خدا بندشو فقط در درگاه خودش کوچیک کنه تنها کوچک شدن در برابر خداست که آدمو بزرگ میکنه...
خدا رو براتون آرزو میکنم...
کاش هیشکی غرورش نشکنه....ک دیگه خوب نمبشه
منم ۷ سال دانشگاه با یکی همکلاسی بودم قول و قرار ازدواج گذاشت اما یهویی بیخبر بدون خداحافظی گذاشت و رفت ۲ ساله میگذره ولی هنوز که هنوزه غمم تازس...میدونم ک دیگه خوب نمیشم....هر چی زمان میگذره بنظرم درد و زخمم تازه تر و عمیقتر میشه
دیگه امیدی ب دنیا و ب آدماش ندارم.... خیلی خسته ام خیلی
کاش خدا اینهمه خستگی رو ببینه و زودتر منو از این دنیای پر از دروغ ببره
خیلی کم آوردم
از اون بد تر اینکه غرور و قلب با هم بشکنن.... غرور برای یه دختر از همه چیز مهم تره.... اگرغرورشو برات گذاشت زیر پاش شک نکن تو از غرورشم براش مهم تری..
آدم واقعا بعد شکستن و خورد شدن غرورش هرگز آدم قبلی نمیشه و هر روز از نو میشکنه....
ار خدا جوون من دلم داره میمیره
آقا محمد شما چرا دل شکستین؟ طرف دوستون داشت؟ و چه بدیهایی دیدین؟ الان متاهلین؟