من چند سال پیش یک نفری که ارتباطی هم باهاش ندارم برام خواب دید چادر سبز عبایی خوشرنگی پوشیده بودم شکوفه های سفید ریز قشنگی هم تو چادر بود صورتم هم خیلی سفید و درخشان بود و یه کتابی تو دست داشتم،اینم بگم من مجرد هستم
سلام من خواب دیدم تو حرم امام رضام بعد ماه به صورت کامل توی آسمون بود منکه به ماه نگاه کردم انگار یه نوری ازش به سمت حرم اومد منم اومدم جلوتر دیدم نصف صحن پایین تره انگار داخل زمین بود یه مردی بالباس سفید و موهای بلند مشکی یه چیزی مثل چراغ یا فانوس و میداد به آدم هایی که اونجا بودن اون نور از سمت ماه همزمان با دیدن این صحنه اوند سمت حرم و من فقط تونستم بگم امام رضا حاجت منو بده اینو چنبار گفتم و از خواب بیدار شدم ممنون میشم تعبیرشو بگین
سلام امروز جمعه حدود ساعت6الی 9خواب دیدم در عالم برزخ هستم ازیک نفر سؤال کردم از هم روستاییان من چه کسی زودتر به آنجا می آید گفت فردا بعد از ظهر شما میایی تعبیرش چیست
من خواب کم میبینم. ولی اگه ببینم تعبیر میشه . مثلا چند نمونه: زلزله کرمانشاه رو دیدم. خیلی وحشتناک بود. فرداش اتفاق افتاد. فوت مادرم رو دیدم که تو همین چند روز پیش اتفاق افتاد، و و و.....
سلام بعد از اذان صبح بود روز چهاردهم ماه ذیقعده خواب دیدم یک نفر مرد اشنا در خواب چند قرص نان به من داد تو خواب انگار اونو میشناختم وقبلا اونو دیدم ادم خوبی بوده ولی هرگز چنین شخصی رو ندیدم تعبیرشو ممنون میشم بدونم
سلام ضمن خسته نباشی
من دیشب خوابیدم دارم زنده میبرن تو قبر
وحتی هیچکس بالاسرم نیست خیلی میترسیدم
دیدم هیچکس بالاسرم نیست وپرسیدم از یه
نفر چرا کسی نیست برام گریه کنه.
گفت الان میان بعد مادرمو دیدم گفت مادر
تو چرا گریه نمیکنی برام؟گفت خداوند راضی
نیست برات اشک بریزه م وبعدش رفت.
شب شد دیدم ۲تا سیاه پوش دارن از دور
میان خیلی میترسیدم میگفتم خدایا غلط
کردم ببخش نمیدونم عرزائیل بود اومدن
طرفم چهرشون ناراحت بودش گفت شیکات
کردن ازت حسابی ترس ورم داشته بودش
بهم گفت میخوای قبر تنگ کنم فشار بیشتر
بشه من روی زمین دراز کشیده بودم بارترس
دمه گوش فریاد میزد خداوند به هشدار داده
گفت نباید دست ناموس کسی بهت بخوره
پول مردم بهشون بده البته به عنوان قرض گرفتم
من خدایا توبه میکنم غلط کردم ببخش منو
دیگه از خواب بلند شدم.
نمیدونم یعنی مرگم نزدیک؟ بنظرتون؟
لطفا حقیقت بهم بگید
نمی دانم واقعی می شه یا برعکس
من دیشب خوابیدم دارم زنده میبرن تو قبر
وحتی هیچکس بالاسرم نیست خیلی میترسیدم
دیدم هیچکس بالاسرم نیست وپرسیدم از یه
نفر چرا کسی نیست برام گریه کنه.
گفت الان میان بعد مادرمو دیدم گفت مادر
تو چرا گریه نمیکنی برام؟گفت خداوند راضی
نیست برات اشک بریزه م وبعدش رفت.
شب شد دیدم ۲تا سیاه پوش دارن از دور
میان خیلی میترسیدم میگفتم خدایا غلط
کردم ببخش نمیدونم عرزائیل بود اومدن
طرفم چهرشون ناراحت بودش گفت شیکات
کردن ازت حسابی ترس ورم داشته بودش
بهم گفت میخوای قبر تنگ کنم فشار بیشتر
بشه من روی زمین دراز کشیده بودم بارترس
دمه گوش فریاد میزد خداوند به هشدار داده
گفت نباید دست ناموس کسی بهت بخوره
پول مردم بهشون بده البته به عنوان قرض گرفتم
من خدایا توبه میکنم غلط کردم ببخش منو
دیگه از خواب بلند شدم.
نمیدونم یعنی مرگم نزدیک؟ بنظرتون؟
لطفا حقیقت بهم بگید