نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۵
در انتظار بررسی: ۰
Brazil
ساناز احسانی
۰۴:۲۸ ۱۵ دی ۱۴۰۲
سلام من خانوم متاهل ۲۹ ساله پنج سال از ازدواجم میگذره شوهرم ۳۶ ساله بچه نداریم . خلاصه یک زندگی معمولی را در کنارهم شروع کردیم هردو ازدواج دوم مان هست . من یک خانم تمیز مسولیت پذیر منظم با احساس هستم ولی شوهرم ظاهراً مظلوم و مهربان ولی ساکت آرام تو دار و زود رنج . خلاصه من با هزار امید زندگی ام را شروع کردم وبا امید اینکه این بار خوشبخت میشم شوهرم شغلش کشاورزیه زندگی عادی داشتیم او بی توجه ساکت نورمال بود ولی رفته رفته بعچهشگ گفتم خیلی حرف زدم خیلی سعی کردم که شور هیجان احساس توجه محبت می‌خوام اما بی فایده بود اوایل گوش میداد سکوت میکرد ولی بعدها پرخاشگری میکرد و توهین خلاصه قبول نداشت که بی محبتی می‌کنه بهم قصه کوتاه کنم اواخر من خیلی داغون بودم ازبس به من کار نداشت مهمونی خونه مامانم هرجایی میرفتم اصلا کاری نداشت کلا سختگیر نیست کاری نداره دلش برام تنگ نمی‌شود زنگ نمی‌زد ولی بدی هم نمی‌کرد تا اینکه من فشار آوردم چرا اینجوریه منم زن هستم تو مثل یک برادر شوهر بامن رفتار میکنی تا شوهر ولی قبول نداشت و ناراحت میشد دیگه شبا دیر میومد لام تا کام حرف نمیزد اصلا یکبار نمیپرسید چی میخوای چی دوست داری چی نداری چی کمبود داری تا بهش میگفتم تو به فکر من نیستی می‌گفت کارت عابر پیشت هست خوب برو بخر منکه نگفتم نخر خلاصه متوجه شدم یک زنی میخواد حرف نزنه خودش خودشو خوشحال کنه و ازش هیچ نخواد جز پول از رفتارش خیلی شاکی بودم و قصه می‌خوردم بچه دار نشدیم البته خودش هم خیلی عاشق بچه نبود ولی گفتم بریم دکتر رفتیم دکتر آزمایشات و اینا انجام شد گفت اسپرم صفر هیچ درمانی نداره دیگه بچه دار نمیشی به شوهرم گفت بعد خلاصه برای هردومون خیلی سخت گذشت اون می‌رفت سرکار شب میومدو می‌خوابید میل به خوردن هم خیلی نداشت به من گفت طلاق میدم برو به پای من نشین مهریه هم میدم ولی من دعواش کردم گفتم دیگه این حرفو نزن اگر منو دوست داری من به خاطر بچه نمیرم هزار سال باهات زندگی میکنم ولی توهم کاری بکن که حداقل به خودم بگم بچه ندارم شوهرم که عاشقم هست چیزی نگفت ولی نه شوخی نمی‌کرد محبت نمیداد حرف نمیزد فایده نداشت تا خودش یه روز خودشو لو داد که مدتی هست معتاد شده به گفته خودش اول تریاک بعد چند ماهی شیشه ولی می‌خوام ترک کنم منو فرستاد خونه مادرم و ترک کرد برگشتم سعی میکردم باهاش خوب باشم و از این به بعد زندگی عالی داشته باشیم قسم دادم که دیگه اشتباه نکنه به پاش هستم از اون روز چیزی که ازش ندیدم ولی رفتارش چندان تغییر نکرده و جدیدا میل به جنسی اش خیلی کم شده قبلا ده روز یکبار ولی همیشه من پیش قدم هستم ولی الان دوهفته میگذره انگار نه انگار من میرم سمتش تحریکش میکنم ولی بازم بی فایده من یک زن جوانم اون بچه دار نمیشه حتی خواستم باهاش بمونم و حاضر شدم حس مادری رو تجربه نکنم چون تو مرامم بی وفایی نیست به جای اینکه من عزیز دردونه اش زندگیش تمام وجودش عشقش باشم برعکس وقتی هم بهش میگم اینارو میگه خوب نشین برو من همینم زیاد گریه کنم و گله کنم اعصبانی میشه و درک نمیکنه وقتی ناراحتم دلتنگم گریه میکنم با خودم به جای بیاد دلداری بده امید بده دل آسا بکنه برعکس میاد چهارتا فحش میده میگه خسته کردی منو من نمیگم شما بگید آیا من مقصرم به خدا یک بار سمت خیانت گناه نرفتم یک دوست هم ندارم چه برسه به دوست پسر . خونه کارهای خونه به طور احسنت انجام میدم ولی همیشه مخالف حرف های کنه هم نظرم نیست باید همیشه سکوت کنم اگر گاهی دلم بگیره گله کنم جنگ دعوا دیگه بریدم از اینور هم نمی‌خوام جدا بشم حس جدایی طلاق برام خیلی خیلی سخته نمیتونم تحمل کنم که ازش جدا بشم خودشم هیچ اقدامی نمیکنه بره مشاوره یادکتر با به من بگه کمک کن خوب بشم هیچی نمیگه میخوره می‌خوابه سرکار میره خبری از شوخی مستی هیجان عشق نیست تورو خدا راهنماییم کنید من باید چیکار کنم الان همین امشب با چشم گریه دارم اینو می‌نویسم حتی شبت میرم کنارش شوخی دستی میکنم پیشنوازی لمس میکنم که تحریک بشه بیاد سمتم ولی نه جان مادرم دلم لک زده یه بار صبح از خواب بیدار بشه منو بغل بگیره چشام نگاه کنه بوسم کنه بگه خوشحالم تورو دارم چون پدر مادر نداره چندتا برادر داره فقطو وقتی هم من میرم سراغش که من باهاش شوخی کنم استقلال نمیکنه و من همچنان به ذوقم میخوره یعنی کاری کرده که عزت نفسم غرورم زیباییم روبام امیدم همه رو از دست بدم حتی بهش گفتم من پا به پاتم فقط خوب شو عشق بورز ولی نه بدی هم گفتم میرم میگه برو چیکار کنم که میری واااای یعنی واقعا حق من از این زندگی همینه
Brazil
ساناز احسانی
۰۴:۲۷ ۱۵ دی ۱۴۰۲
باید برن تست روانشناسی بدن والسلام
Iran (Islamic Republic of)
هدیه
۲۳:۰۶ ۰۶ مهر ۱۴۰۲
همسر منم اینطوریه متاسفانه تربیت بد از پدرومادرها باعث میشه بچه های عقدای بار بیار که نتیجش میشه زندگی بد ما زنها نامه سوختیم فقط از شمهاای که فرزند پسر دارید خواهش میکنم آجزانه لطفا برای تربیت پسر بچه هاتون خیلی وقت بزارید بزارید ژنهایی مثل منو و شما دیگه وجود نداشته باشه ماهایی که نورچشمی پدرو مادهامون بودیم الان بخاطر یکسری آدمهای سرد و بی‌روح تبدیل شدیم به افسرده ترین و بی اعصاب ترین آدم بخاطر اینکه فقط و فقط کسی که با هزاران ذوق اومدیم تو خونشون محبتشونو از ما دریغ کردن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۴۱ ۱۸ تير ۱۴۰۲
بی احساس =خائن ،
Iran (Islamic Republic of)
ژاله
۰۹:۴۱ ۲۶ تير ۱۴۰۱
شما مردها ناقص العقل هستید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۴۸ ۰۱ اسفند ۱۴۰۰
سلام همسر من ده ساله پیش بادوستش سرمایه گذاری کرده یعنی خونمونو فروخته داده دست دوستش الان من ده سلاه دربه در مستاجری هستم ودیگه کم اوردم اصلا هم نه مدارک از دوستش به من نشون میده نه زیاد حرف میزنه هربار هم من ازش گله میکنم چرا دوستت تکلیف مارو روشن نمیکنه میگه به تو ربط نداره خودم میدونم وقتش برسه میگم ولی من ازاین پنهان کاریهایش خسته شدم وخیلی هم لچباز هستش حالا نمیدنم چیکار کنم
Iran (Islamic Republic of)
منیژه
۱۹:۳۷ ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
قبل عقد چشا کوروتو وا میکردی ببین داری با کی ازدواج میکنی
Iran (Islamic Republic of)
مریم
۰۱:۰۶ ۱۵ بهمن ۱۴۰۰
شوهر من خیلی بی احساسه ما دوسال نامزد بودیم الان تازه دو ماه رفتیم خونه ای خودمون هرچی میگی یه چیزی میگه خیلی دوست داره تنها باشه انگار بود نبود من برایش مهم نیست چند باری هم وقتی دعوا کردیم بهم گفته برو خونه مادرت انگار حضور من براش زیادی نمی دونم چیکار کنم
Iran (Islamic Republic of)
بیتا
۰۰:۵۴ ۱۰ بهمن ۱۴۰۰
متاسفانه مردایه ایرانی اغلب درست تربیت نشدن چون ازکودکی خانوادها خواستن خیلی مرد باربیان ولی ازاون ور یک انسان بیاحساس ومغرور ساختن که نه تنها باشما بلکه باخودشونم قهراند اگه اوایل زندگی متوجه شدید بچه ندارید طلاق بگیرید به خدا وندی خدا باگذر زمان بدترهم میشن وشماهم مقابله به مثل کنید سریع خیانت میکنند چون بیاحساس تراز مردهایه عادیند ولی اگه بچه دارید بمونید وبچه هارفتند جدابشید همین تنها راهشه
Iran (Islamic Republic of)
علی قلی پور
۰۱:۲۲ ۲۵ آذر ۱۴۰۰
سلام وقت بخیر ممنون از توضیحات زیباتون،
ی سوال داشتم‌؛ منِ مرد الان چیکار باید بکنم!؟ نمیشه ک این وسط تلف شد حتمن ی راهی هس..
ی دسته از مردا وجود دارن ک تعدادشونم زیاده و همین اخلاقایی ک شما فرمودین همشونو دارن و به شدت میدونن ک وجود این اخلاقا تو ی مرد مساوی با مرگ ارتباطاتشونه و تنهایی گریز ناپذیر.. یا داشتن خانواده ای ک همشون به صورت اجباری کنار هم جمع شده اند. من شخصی ام ک الان 26 سالمه و تا حالا وارد چن تا رابطه انگشت شمار شدم 3 سال سینگلم ب انتخاب خودم و به دلیل برداشت هایی ک از اخلاقای خودم توی رابطه داشتم دلم نخاست دیگه کسیرو اذیت کنم اما شدیدا دوس دارم ک عوص بشم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۱۱ ۱۰ آبان ۱۴۰۰
سلام شوهر من خیلی درونگر بی احساسه من برعکسشم برونگر بااحساسم عذابم میده این رفتاراش
Iran (Islamic Republic of)
راستین
۰۹:۱۵ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
سلام
جالبه..در نظرات خانمهای عزیز می خوندم اکثر شوهرهای سرد،بی احساس،بی عاطفه و بهانه گیر،به شدت به مادراشون وابسته و فقط به اون محبت می کنند و برای توجه به خواسته های مادراشون هر لحظه آماده ان...به نظرتون این مردها اختلال روانی-شخصیتی «عقدهٔ اودیپ» رو ندارند؟!!
New Zealand
رضا قنبری
۱۳:۱۶ ۱۰ خرداد ۱۴۰۰
بخشید نه یکسری مردان دروغ می گویند و بی عاطفه هستند... و‌متوسفانه این دوران زن ها و دختر دروغ گو و بی عاطفه تعدادشان هر روز بیشتر می شود .
Iran (Islamic Republic of)
فیروزه فیروز
۱۰:۵۸ ۱۱ خرداد ۱۴۰۰
متاسفانه دلیل این رویکردها نبودن علاقه دوطرفه و موضوعات دیگری غیر از عشق هست ، اگر درست فکر کنیم و باهوش باشیم طی دو ماه مکالمه ، میشه تمام ایرادهای فرد طرف مقابل رو فهمید و درست اقدام کرد البته در این صورت ازدواجی هم صورت نمیگیرد چون اینقدر تفاوتها فاحش هست که نمیشود تصمیم جدی گرفت . گاهی من خیلی درشگفتم که چگونه بعضی ها راحت ازدواج می کنند
Iran (Islamic Republic of)
فرهان یاو
۲۲:۰۲ ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۰
سلام کامنت های همتون رو خوندم میترسم مرد احساساتی باشم ولی دلمم نمیخواد مرد بی احساس باشم خخخخ
Iran (Islamic Republic of)
مری
۰۳:۵۲ ۱۷ فروردين ۱۴۰۰
سلام ۱۸ ساله هستم تازه ازدواج کردم شوهرم علاوه بد اینکه سرده انگار حس میکنم واسش اهمیت ندارم حتی اگه بمیرم دوس دارم خودمو بکشم ولی به خاطر بچه ای که هنو به دنیا نیومده نمیتونم خونوادش فقط واسش مهمن دیگه هیچ
۱۲۳