من ۵سال یک طرفه شوهرمو دوست داشتم.ده سال باهاش زندگی کردم یعنی ازدواج کردیم الانم ١ساله رفته سوئد برای کار من تصمیم ب طلاق گرفتم چون راضی نبودم بره.سرد شدم ازش
وقتی مردی اهل کارنیست نباید زن بگیره
شوهرمن برای اینکه کارراحتی گیرش بیاد هرجاک بهش بگن میره من ودوتابچش هیچ ارزشی براش نداریم
البته منم دارم سعی میکنم ب خودم بقولونم ک اونم بی ارزشه
همسر من دوسال یکبار میره ماموریت یکی دو روزه. خیلی خوبه اونوقت. بعدم که برمی گرده حسابی خوشحال میشیم. هم من هم بچه ها. هر چی بهش میگم سالی دو سه یار با دوستات برو تفریح و مسافرت ، میگه مگه آدم متأهل بدون خانواده اش جایی میره؟؟؟!!! چکار کنم قبول کنه؟ همش با هم بودن آدم رو خسته و دلسرد می کنه.
همسرم یک ماه باهام قهر کرد خونه نیومد رفت نشست خونه مادرش تا به قول خودش به خاطره کاره اشتباهی که کردم ادبم کنه هفته اول تا دوم خیلی سخت بود و با عذر خواهی خواستم که برگرده ولی نیومد خلاصه اختلاف بالا گرفت پای خانواده ها اومد وسط و در نهایت اون یک ماه تبدیل شد به یک سال و ۴ ماه و خودش بیشتر از من کلافه شد الان هم میخواد برگرده ولی گفتم دیگه فایده نداره در نهایت ما بی هیچ دلیل خاصی داریم راه دادگاه رو میریم برای طلاق گرفتن چیزی که هر دومون نمی خواهیم دوری فقط یک هفته اش خوبه اون هم برای قدر هم دونستن نه بیشتر ....
خواهش میکنم آشتی کنین اگه چندوقتی کنارهم زندگی کنین بهم عادت میکنین ازروی لجبازی زندگیتونو ازهم نپاشونین.
ناشناس
۲۳:۳۶ ۲۳ شهريور ۱۳۹۸
من ۸ سال است ازدواج کردم همسرم شهر دیگری کار می کند در ماه مدام در رفت و آمد است وقتی هم خانه می آید بیشر وقتش راصرف بیماری و رسیدگی به پدرومادرش می شود طوری که دیگه بود و نبودش برام مساوی شده
سلام هموطن گرامی بدون تردید سهل انگاری از جانب شماست.سعی کنید در آن شهری که همسرتان کار می کند منزلی تهیه کرده ولو یک اتاق و با ایشان در رفت و آمد باشید تا همسرتان فکر اساسی کنند.هرگز تنهایش نگذار وگرنه کاری که نباید بشه، میشه.کمی به خودت سختی بدهی موفق میشی به امید خدا
ناشناس
۲۲:۱۵ ۲۳ شهريور ۱۳۹۸
منکه هر وقت همسرم ازم دور شده حالم بد شده اصلا دوری رو دوست ندارم
زن و شوهر گاهی از هم دور باشند به عقیده من مفیده
و باعث میشه بیشتر قدر هم و میدونن من خودم کارم مأموریتی وقتی میرم چند روز نیستم با دلتنگی میام خونه که واقعا حس قشنگی بعد از 6 سال زندگی . البته بسته به سلامت اخلاقی هر دو نفر داره . برای همه آرزوی خوشبختی دارم
سی و پنج سال ازدواج کردم از رور اول نسبت به رفتار بد خانواده شوهر گذشت کردم به خاطر حفظ آبرو بعد آن بخاطر بچه ها
وقتی به پشت سر نگاه می کنم وبه گذشته می اندیشم احساس می کنم انتخاب ازدواجم اشتباه بود اما چه کنم به خاطر حفظ آبرو
درست تصمیم بگیرید تا یک عمر پشیمان نباشید تا مجبور باشید بسوزید وبسازید
ازدواج امری است خیرومقدس که خیلی ها بانداشتن امکانات مالی با موقعیت فعلی که دارند صلاح میدانند از ازدواج منصرف شوندیابالعکس توهرموضوعی هم خوبی وجود داره هم بدی پس باید عاقلانه تصمیم بگیریم روش درست راپیش گیریم چون خداتوهرکارخیرهمراهمونه وتنهامون نمیزاره ،فقط اون هست که آگاه و حلال مشکلاتمونه وازهمه چی این جامعه باخبر ( خدایارویاورشماباشه همیشه)
شوهرمن برای اینکه کارراحتی گیرش بیاد هرجاک بهش بگن میره من ودوتابچش هیچ ارزشی براش نداریم
البته منم دارم سعی میکنم ب خودم بقولونم ک اونم بی ارزشه
و باعث میشه بیشتر قدر هم و میدونن من خودم کارم مأموریتی وقتی میرم چند روز نیستم با دلتنگی میام خونه که واقعا حس قشنگی بعد از 6 سال زندگی . البته بسته به سلامت اخلاقی هر دو نفر داره . برای همه آرزوی خوشبختی دارم
وقتی به پشت سر نگاه می کنم وبه گذشته می اندیشم احساس می کنم انتخاب ازدواجم اشتباه بود اما چه کنم به خاطر حفظ آبرو
درست تصمیم بگیرید تا یک عمر پشیمان نباشید تا مجبور باشید بسوزید وبسازید