به زودی مثنوی در این زمینه خواهم سرود و آن را تقدیم شما خواهم کرد
مثنوی سگ و گاو
سگ دکتر و گاو پورفسور که از راه و روش علمی وارد مباحثه شدند و دانشمندان در بوحت فرو رفتند
چقدر خوب و عالی زد
تبریک تبریک
تبریک میگم به ریاست جمهوری بلژیک ، ماموران گشتاپو ، سفارت هلند در ویتانم جنوبی ، کنسولگری چین در حبشه ، ستاد مبارزه با پناه جویان غیر قانونی اسپانیا ، قایق سواران پرتقالی در جنوب بریتانیا و سایر عزیزانی که ما را در ساخت این مجموعه یاری کردند.
در کتاب البدر فی سته نوشته ی حمیدالدین کونسولی که به سبک گلستان سعدی نوشته شده است .قزوینی آمده است
حیوانی از آبشخور خویش بیرون نیامده به آن بازگشت.
چون نرفته باز آیی خوابت نیرد بهر بازی
مشغول نوشخوار بود که توله سگی از پشت قصد کشیدن دم او کرد ، گاوها هم سره بزنگاه ضربه ی مهلکی برجمجه آن یکوبید و او را نقش زمین کرد
در کتاب مایوس نامه نوشته ی فضل الدین نیشابوری آمده است ،
از قرار آن روز مالداران از نکاحت سگ به خشم شدند و او را از گله به دور کردند ، آن حیوان تا به گاوخانه برسید ، انتظار گاوی را در اندرون نمیکشید ، همان دم که چشم به آنش افتاد بر دم آن بیاویزید که تو در امر بازی مرا یاری کن ، گاو بر خشم شد و ضربتی به ناگه بر فک او بنواخت و آن حیوان سوزه کشان فرش خاک شد و فرار را بر قرا ترجیح بداد
بیننده را بروسلی بیامد ز فیلم خشم اژدها بیاد
اژدها وارد شد بر تویله و حلول کرد بر گاو
ضربه بزد آن روح در قالبش بر سگ تاو
خدمت سلام و عرض ادب دارم خدمت بینندگان عزیز ، با شب شعر دیگری در خدمت شما هستیم ،
مثنوی سگ و گاو
سگ دکتر و گاو پورفسور که از راه و روش علمی وارد مباحثه شدند و دانشمندان در بوحت فرو رفتند
چقدر خوب و عالی زد
تبریک تبریک
تبریک میگم به ریاست جمهوری بلژیک ، ماموران گشتاپو ، سفارت هلند در ویتانم جنوبی ، کنسولگری چین در حبشه ، ستاد مبارزه با پناه جویان غیر قانونی اسپانیا ، قایق سواران پرتقالی در جنوب بریتانیا و سایر عزیزانی که ما را در ساخت این مجموعه یاری کردند.
چقدر خوب و عالی زد
تبریک تبریک
نزاری کسی بدونه با من چه رازی داری
تو ای سگ حرف شاعر را گوش کن و به روی خودت نیار ، برو دنبال زندگیت
میاویزی از دمش چون نعش لاو
خیلی خوشحال شدم
خیلی خوب زد
حیوانی از آبشخور خویش بیرون نیامده به آن بازگشت.
چون نرفته باز آیی خوابت نیرد بهر بازی
مشغول نوشخوار بود که توله سگی از پشت قصد کشیدن دم او کرد ، گاوها هم سره بزنگاه ضربه ی مهلکی برجمجه آن یکوبید و او را نقش زمین کرد
خاک به سرت خاک به سرش خاک بچو
غضب دیدم و چوپان وار ساختم
تو هر بیت غزل قصه ی چشمات
پایم گرز شد ضربه نواخت
از قرار آن روز مالداران از نکاحت سگ به خشم شدند و او را از گله به دور کردند ، آن حیوان تا به گاوخانه برسید ، انتظار گاوی را در اندرون نمیکشید ، همان دم که چشم به آنش افتاد بر دم آن بیاویزید که تو در امر بازی مرا یاری کن ، گاو بر خشم شد و ضربتی به ناگه بر فک او بنواخت و آن حیوان سوزه کشان فرش خاک شد و فرار را بر قرا ترجیح بداد
کیف کردم
مردم از خنده
بنالید آن سگ نادان ز تکواندوی آن گاو
برسلی بیامدش ز دورانها به یاد
??