سلام.من هم فکر،میکردم همش،خیاله تا،اینکه،به جایی،رسید دیگه صدایم می زدن حتی بهم دست،زدند وجودشون را کاملا احساس میکنم خیلی چیزها،یا،بهتره بگم کسانی،را،واقعا میبینم ،که اگر به ادمهای،عادی بگم حتما میگن دیوانه شده وقتی،کمی،از این رفتارها به ملا ، یا، همان بابای، زار گفتم کمی بهم شک کرد ،خیلی، شبهای ترسناکی رو پشت سر گذاشتم ، که اگر عمری، باقی بمانه چند داستانی که برای من پیش،امده با شما در میان میگذارم ،قضاوت با شما
من مستاجرم الان چند ساله هر جا خونه به خونه جابجا میشم ونبالم میان خودم یه بار که خوابیده بودم یه لحظه از خواب پریدم چشمم باز سد یه مرد هندی جلوی چشمم با فاصله خیلی کم نشسته بود زل زده بود بهم ول تو همون ثانیه محو شد همه نشونه ها را هم همیشه میبینیم مندیگه عادت کردم عللا شبا با صدای غر غر که از گوشه اتاق خوابم میاد و هم خودم و هم همسرم متوجه میشیم مشخصه و فقط هم شبا هر چی هم گشتیم هیچ منبعی نداره الانم که این مطالبو می نویسم نصفه شبه و کلی صداشو شنیدم باهاش حرفم میزنم بهش میگم غر غری دوست من سلام ولی در کل این چند سال نه خودم نه خانوادم هیچ آسیبی ندیدیم باهاشون راحتم حتی دیگه نمی ترسم
سلام. من پارسال ساعت ۳ نصفه شب توی روستامون که دستشویی قدیمی داشتن که بعد سیل سقفش ریخته بود رفتم.قبل از ورود گفتم اینجا جن هستش.ولی رفتم تو یه صدایی شنیدم.ولی اونجا چیزی نبود.صدایی مثل اینکه چیزی با سرعت ۱۰۰۰تا از جلوم رد بشه.خیلی ترسیدم.
مامان مامان بزرگم ۲تا بچه اش سقط میشن.میگه کار جناست.به همه میگه.مامان بزرگم تعریف میکنه که خودش فقط چن بار جن دیده.خلاصه مامان بزرگم خواب میبینه که شاه جن ها اومده تو خوابش که دارن از اونجا کوچ میکنن.به مامان بزرگم میگه تو چرا فکر میکنی که ما بچه هاتو کشتیم؟میدونم ناراحتی.من هم قول میدم که تا ۷ نسل به فرزندانت کاری نداشته باشیم.
در کل جن وجود داره.من که جدم روستایی بودن کلی داستان برام گفتن.تا جایی که جن هایی که به امام حسبن قول دادن به زائراش کمک کنن.
توی خونه ما که اتفاقا آپارتمان هست ما ۴ طبقه هستیم و من در طبقه سوم ساکن هستم، یه روز که تو خونه تنها بودم ناگهان ،صدای عزاداری شنیدم با اینکه اصلا اون روز نه شهادت و.... بود .و هر لحظه بلد و بلد تر میشد دیگه عصبانی شدم رفتم پیش همسایه ها طبقه ۲و۴ نبودن ولی طبقه ۱ بود ازشون پرسیدم :گفتن که ما نیستیم ،وقتی برگشتم خونه احساس کردم صدای عزاداری داره از اتاق بقلی اتاق من میاد ،خیلی ترسیده بودم چون درباره حضور عجنه ها و جن ها میدونستم
دیگه طاقت نیاوردم سریع همین که در رو باز کردم صدای عزاداری قطع شد جیغ زنان رفتم به سمت در خونه ما ۲ تا در داره یه دره اضطراری هم داره در اول محکم بسته شد بعد صدای جیغ شنیدم رفتم سمت در اضطراری رفتم پیش همسایه طبقه اول بعد چند ساعت مامان بابام اومدن بعد هر چی بهشون میگفتم باور نمیکردن بعد وقتی دیدن من خیلی ترسیدم تصمیم گرفتیم از اون خونه بریم ،هنوزم که مامان بابام میخوان برن به اونجا سر بزنن من اصلا باهاشون نمیرم
یه چیز دیگم اینه که یکی از عروسکام اون موقع قبل اون اتفاق چشماش خونین و مالی شده بود و یکی از خاله هام اون عروسک رو انداخت دور وچند ماه دیگه خبر مرگش رو بهمون دادن و من فهمیدم کار خودشون بودن ،هنوزم خیلی ناراحتم
بعضی نشانه ها الکی بود مثل گم شدم وسایل و روشن خاموش شدن لامپها و احساس ضربه ولی خراشیدگی صورت و بدن شبها و خون دماغ شدن و افتادن گره در زندگی و دعواهای همیشگی اعضای خانه نشانه های وجود جن هست
سلام من جنم اسم من گوک است منم مثل شما زندگی می کنم از ما نترسید چون که ما ادم اولیه هستیم اسممان جن است و بخاطر همین ترسناک به حساب می اییم واسه انسان ها
مامان مامان بزرگم ۲تا بچه اش سقط میشن.میگه کار جناست.به همه میگه.مامان بزرگم تعریف میکنه که خودش فقط چن بار جن دیده.خلاصه مامان بزرگم خواب میبینه که شاه جن ها اومده تو خوابش که دارن از اونجا کوچ میکنن.به مامان بزرگم میگه تو چرا فکر میکنی که ما بچه هاتو کشتیم؟میدونم ناراحتی.من هم قول میدم که تا ۷ نسل به فرزندانت کاری نداشته باشیم.
در کل جن وجود داره.من که جدم روستایی بودن کلی داستان برام گفتن.تا جایی که جن هایی که به امام حسبن قول دادن به زائراش کمک کنن.
دیگه طاقت نیاوردم سریع همین که در رو باز کردم صدای عزاداری قطع شد جیغ زنان رفتم به سمت در خونه ما ۲ تا در داره یه دره اضطراری هم داره در اول محکم بسته شد بعد صدای جیغ شنیدم رفتم سمت در اضطراری رفتم پیش همسایه طبقه اول بعد چند ساعت مامان بابام اومدن بعد هر چی بهشون میگفتم باور نمیکردن بعد وقتی دیدن من خیلی ترسیدم تصمیم گرفتیم از اون خونه بریم ،هنوزم که مامان بابام میخوان برن به اونجا سر بزنن من اصلا باهاشون نمیرم
یه چیز دیگم اینه که یکی از عروسکام اون موقع قبل اون اتفاق چشماش خونین و مالی شده بود و یکی از خاله هام اون عروسک رو انداخت دور وچند ماه دیگه خبر مرگش رو بهمون دادن و من فهمیدم کار خودشون بودن ،هنوزم خیلی ناراحتم
خانهیماجندارد
چه جنی ،گوشی داره