سلام می شه لطفا راهنمایی کنید
من تو خواب خیلی زیاد احساس خفگی می کنم انگار یه نیرویی نمی زاره من جایی که نیاز به درخواست کمک کردن و فریاد کشیدن دارم داد بزنم حتی خیلی هم پیش اومده که بعد از اینکه بیدار شدم تا چند دقیقه نمی تونستم به هیچ وجه حتی انگشت پامو تکون بدم
چند شب پیشم که خواب بودم خواب دیدم یکی از اشناهامون داره به قصد شوخی به من سیخونک می زنه و قلقلک می ده ولی بعد از اینکه گذشت چهره اون فردا محو شد و حالت یه حاله سیاه شدقلقلک و سیخونکا واسم مثل یه شکنجه شده بود انقدر شدید بود که من وقتی هوشیار شده بودم هم انگار باز کلی دست دارن به منو ازار می روسنن وقتی هم که بیدار شدم هنوز جای درد اون جای انگشت هارو داشتم و از شدت ترس فقط اشک می ریختم « وقتی اون اشنا داشت با من شوخی می کرد من خواب بودم ولی وقتی اون حاله سیاه اومد من هوشیار بودم و فقط چشمام بسته بود

می شه بگید مشکل چیه

سلام ما کل این علائم رو داریم شب که از خواب میپریدم صدای ضرب یخچال میومد راستش من وقتی حمام میرفتم احساس کردم یکی پشته سرمه من وقتی میرم خونه ی مادرجون یبار ی بار ی بنده قرمز یکی پیچیدند دور دست دختر دائمی از هرکی پرسیدم قسم خورد که نا نکردم بعد اینقدر بنده محکم بود تازه گوشی نبود منو مامانم مادر بزرگم بود

واییییی چرا انقد ترسناک میکنید جنو بابا جن به حضرت سلیمان خدمت میکر کمک میکردن به حضرت سلیمان تو خونه ساخت جن از نظر من خیلی خوبن البته خوباشون بعدشم جن از نظر فیزیکی نمیتونه کاری کنه جن وقتی باهات خوب باشه انقد دوست داشتنینننن :)

وااای باورم نمیشه خونه ما جن داره ؟؟؟؟؟!!!!! بیشتر موقع ها حس میکنم یکی منو صدا میزنه وقتی خونت تنهام این اتفاق برای من هر روز میفته بعضی روزا فقط نمیفته یه روز با صدای آبجیم صدام میزنه یه روز با صدای مامانم یه روز با صدای بابام خیلیم واضحه صداش عین خودشونه من یه بارم تو حموم بودم دوش حموم ما جوریه که از سر جاش در میاد میتونی دستت بگیری شیر حمومو بعد یه بار که رفتم حموم شیر حموم داشتم سرمو میشستم محکم افتاد رو سرم دوباره گذاشتم سر جاش چند دقیقه بعد دوباره محکم تر افتاد خواست بیفته زمین رو هوا گرفتمش تو دستم ترک برداشت بعد تو دستم شکست صد تیکه شد بعضی موقع ها هم حس میکنم یکی از جلوم رد میشه در حد مرگ سریع رد میشه خیلی خیلی تند انگار یه لباس یا شنل سیاه پوشیده بعضی وقتا خونه تنهام انگار یکی پشت سرمه منم هیچوقت بر نمیگردم نگاه کنم پشت سرمو یهو دیدی جن بود سرشو آورده بود جلوی جلو وقتی برگشتم صورتش جلوی جلو بود یه بارم تو حموم بودم داشتم به جن فکر میکردم بعد تو دلم گفتم اگه جن هر کاری هم برای من بکنه فقط خدا رو دوس دارم بعد یهو پام سر خورد افتادم وسط زمین بعد فکر کردم یکی برام زیر پایی گرفت افتادم بعضی وقتا هم تو خونمون بوی گند غذا سوخته میاد و هر وقت به خانوادم میگم میگن بو نمیاد بعضی وقتا هم تو اشپز خونه قابلمه ها میفته با ظرفای شیشه ای ولی ظرفامون بیشترشون چون شیشه این میشکنن ور شکسته شدیم انقد هی باید بخریم جای گزین کنیم بعضی قابلمه ها هم که میفتن کف اشپز خونه غُر میشن بخدا از ترس دارم سکته میکنم دیشب هم گوشیمو گذاشتم زیر بالشم جایی هست خوب که کسی قطعا نمیتونه برش داره صبح پاشدم دیدم رو مبله خیلی میترسم تازه تو خونمون سه تا قرآن داریم تسبیح هم داریم جا نمازم داریم مهر نمازم داریم چادرم داریم ولی بازم خونمون این علائم رو داره

خوب بود

آیا نگهداری آکواریوم داخل منزل باعث میشه جن اونجا بیاد؟

سلام
من ۱۳ سالمه
ممنون از مطالب
من احساس میکنم یکی همش منو. نگاه می‌کنه به خانواده
گفتم باور نکردن میگن جن خونه ما چی کار می کنه
من چند سال پیش یه فیلم ترسناک دیدم بعد از اون موقع
احساس میکنم یکی دنبالم میاد تو تاریکی یکی هست
من از تاریکی نمی‌ترسیدم بعد چند مدت خیلی ترسیدم
چند هفته پیش یه خواب ترسناک دیدم ساعت ۳ شب از
خواب بیدار شدم تا حالا این طوری نشده بودم
خونه ما خیلی قرآن هست و نماز هم می‌خوانیم
آیا من خیالاتی شدم

مدتی بود قران زیاد میخواندم ودر کار حضرت حق زیاد تفکر میکردم وبه بهشت وجهنم وروز قیامت زیاد فکر میکردم حتی فراتر از چیزهایی که در قران امده است احساس میکردم شبح هایی در اطرافم مرتب در حرکت است سرعتشان زیاد بود وسریع ناپدید میشدند پس از مدتی تصمیم گرفتم قران را بخوانم وبیشتر از حدی که حضرت حق در قران فرموده کنجکاوی نکنم پس از مدتی وقتی کنجکاوی را کنار گذاشتم وفقط قران را در همان حد ی که حضرت دوست فرموده میخواندم وکنجکاوی بیش از حد نکردم به تدریج همه ان اشباح محو شدندحالت اشباح وسنگینی وهمه اینها وجود داشت نتیجه گرفتم که همه اینها از امر پروردگار است وما نبایدبیشتر از انچه خداوند فرموده کنجکاوی کنیم

بهترین سایت رو دارین..واقعا سایتتون عایه

اجنه وجود دارند ولی تا زمانی که خداوند اراده نکند توان اذیت و آزار یا کمک کردن به ما مثل سلیمان(ع) رو ندارن
پس بجای ترس از جن امید و ایمان و عشق و علاقتون به خداوند یکتا و بی همتای مهربان باشه دوستان
که ایمان به خدا باعث عاقبت بخیریه حتا اگر دنیاتون با ایمان آباد نشه آخرتتون آباد میشه

آزار دو طرفه هم ما به جن آسیب میزنیم هم گاهی اون اما ما بیشتره تو سوره جنم گفته ارتباط جن با انسان حتی اگه هردو مسلمان باشیم بده ما گمراه میشیم و جن آسیب میبینه جنای مسلمان خودشون هم از ارتباط با آدم خوششون نمیاد تازه اگه سوره جن که خدا از زبان جن گفته رو بخونی حس میکنی اونا هم مثل ما ان البته افراد با ایمانی هستن که بدون این که بخوان جنای مسلمان کمکشون میکنن

وای خیلی ترسناکه جن

درود.حدود ۳ یا ۴ ساعت پیش بود فکر کنم؛یه لحظه بیدار شدم دیدم هیچ حرکتی نمیتونم بکنم؛فقط متوجه میشدم یه صدایی تو گوشم هی داره زیاد تر میشه؛هرجور بود یکم دستمو تکون دادم ک صدا اونقدر زیاد شد ک دیگ هیچی نمیشنیدم؛اینم بگم ک سابقه داره و یبار قبل هم یه خواب خیلی وحشتناک درباره جن دیدم و اونجا تونستم جیغ بزنم و اینقدر جیغ زدم ک منو از خواب بیدار کردن؛میخواستم ببینم اینا علاعم جن هست یا فقط یه خوابه؟¿

دیروز من تنها خونه بودم . بابا و مامانم بیرون بودنو خواهرم تو حیاط ... نزدیک افطار ک اذان گفت رفتم آشپزخونه تا سینی چایی رو آماده کنم ک یه نفر صدام زد‌ به اسم خودم...ایستادم و برگشتم دیدم کسی نیست و همون لحظه استکان از بالای آب چکان افتاد تو سینک و شکست ...

اما از نظر من جنا نمیان تو دنیای آدما مگ اینک خودمون بخایم و اینک شاید همه اینا توهمه و یا شایدم واقعا کار جنایت!!!؟

بیشترش من خودم تو خونه خیلی از فامیلا تجربه کردم و دختر عموم علاقه زیادی داره و من با چندتا جن ارتباط برقرار کردم البته در خواب و اتفاقات خیلی خطرناکی برام قرار بوده بیفته تو خواب اون صحنرو میدیدم و پیشگیری میکردم یا وقتی اتفاق عادی یا یه خورده بد قراره بیفته یکی میگه مانی و من میفهمم ک باید مثلا مسیرم عوض کنم یا... من خونه پدر بزرگم شبا میرفتم یهوشه ای تنها تاریک و چشمام میبستم یه چیزایی حس میکردم و از اون به بعد خیلی علاقه پیدا کردم اطلاعات جمع میکنم
واینکه یه شخصی یه روحی اجنه ای میاد تو خوابم باهام حرف میزنه یا خیلی وقتا پیش اومده خواستین به آسیب برسونن ناگهانی به خودشون آسیب واردشده و من بعضی وقت ها روحی ک مزاحم کسی بشه تو خواب میتونم برم باها حرف بزنم یک بار خونه پدربزرگم خوابیده بودم و تو خواب دیدم روح شدم و بدنم رو رو تخت میدیدم و اینکه همه چیز دقیق بود رفتم اینور اونور دیدم یه چیزی تو تاریکی نشسته باهاش حرف زدم خیلی چیزا گفت میگفتم ناراحتم... بعد رفتم با مادربزرگم حرف زدم اینا و یه چیز جالبی ک متوجه شدم روح پدربزرگ مادربزرگم بود و اینکه یخ چیزایی در مورد آینده بهم گفت
یه آیه از قرآن ک الان دقیق یادم نیست خوند غیب شد فرداش کسی ک همیشه بهم هشدار میده اومد تو خوابم بهم یخ چیزایی گفت منم ک طبق معمول صبح ها با پدربزرگم میرفتم ورزش صحنه برام آشنا بود به پدربزرگم گفتم وایسا صحنه برام آشناس(نزدیک پیچ بود)یه ماشین چپ کردم یعنی اگه صبر نمیکردیم ماشین بهمون میزد ولی از وقتی ک ماجرارو به کسایی ک نزدیکمن و بهشون اعتماد دارم گفتم کمتر دیگه میاد به خوابم الان تقریبا یک سال هیچ اثری ازش نیست