این خبر هم مثل خیلی خبرهای دیگه درباره وضعیت وحشتناک پایان نامه و مقاله و ... دوباره داغ دلم رو تازه کرد و می خواستم در این نظر، دوباره شروع به درد دل کنم و از حرص و ولع بعضی ها برای چاپ مقاله و ... بگم؛ اما حوصله نداشتم. چون فهمیده ام که حرف زدن هیچ فایده ای نداره.
هر چقدر هم از این خبرها پخش بشه و هر چقدر هم ما نظر بدیم و ناله کنیم که: "بابا! عمر ما با نوشتن این مقاله هایی که هیچ فایده ای برای هیچکس ندارند، تلف شد." ، باز هم تغییری در رویه ی دانشگاه ها و استادها ایجاد نمیشه.
چندین سال هست که همه دارن شعار "ارتباط دانشگاه و صنعت" میدن؛ همه دارن میگن که این روش آموزش و پژوهش نه تنها هیچ دردی از جامعه دوا نمیکنه بلکه باعث ایجاد سیل دانشجوهای مدرک دارِ بی مهارتِ بیسواد میشه؛ اما چه فایده؟ چیزی عوض شد؟ همون آش و همون کاسه.
چند روز پیش دوباره استادم پیام داد و گفت باید یه مقاله جدید بنویسی! (نه مقاله از روی پایان نامه، بلکه مقاله ی همینجور یهویی!). دیگه بعد از دو سال تحصیل در کارشناسی ارشد، به اینجور مقاله نوشتن ها عادت کرده ام؛ در واقع یه چیزی در همون مایه های :"پولِ زور وَدِه" در برره هست!
من هم تصمیم گرفتم اینبار مثل بچه خوب بگم چَشم! و براش مقاله بنویسم. دیگه حوصله ندارم ناله و شکایت کنم چون اولاً هیچکس صدای منو نمیشنوه. دوماً، خُب بالاخره استادها هم باید یه جوری پله های ترقی رو طی کنن دیگه! اگر من و امثال من براشون مقاله ننویسیم، اون وقت چطور امتیازشون بالا بره؟ چطور حقوقشون افزایش پیدا کنه؟ چطور توی این خرج گرون هزینه سفرهای تفریحی شون رو تامین کنن؟!!
بعلاوه، نوشتن این مقاله های اجباری باعث میشه منِ دانشجو هم دچار انواع بیماری های روانی و افسردگی بشم که این هم باعث مراجعه به روانپزشک و اشتغالزایی برای روانپزشک ها و روانشناس ها میشه!!!!
این روزها تهیه پایان نامه به روش شخصی ومیدانی( نه اینترنتی وخریدنی) بازحمت زیاد وهزینه فراوان وطولانی مدت، انجام میگیره که بعد ازگذشتن ازهفت خوان دفاعیه، درگوشه ی بایگانی دانشگاه، به آرامش میرسه!؟!!!
شبها هم خواب مقاله می بینم!
ز مقاله دل برنا پیر بود!
ببخشید که نه وزن عروضی داشت و نه قافیه! این هم از فواید مقاله است!
که چرا غافل از احوال مقاله ی خویشتنم!
هر چقدر هم از این خبرها پخش بشه و هر چقدر هم ما نظر بدیم و ناله کنیم که: "بابا! عمر ما با نوشتن این مقاله هایی که هیچ فایده ای برای هیچکس ندارند، تلف شد." ، باز هم تغییری در رویه ی دانشگاه ها و استادها ایجاد نمیشه.
چندین سال هست که همه دارن شعار "ارتباط دانشگاه و صنعت" میدن؛ همه دارن میگن که این روش آموزش و پژوهش نه تنها هیچ دردی از جامعه دوا نمیکنه بلکه باعث ایجاد سیل دانشجوهای مدرک دارِ بی مهارتِ بیسواد میشه؛ اما چه فایده؟ چیزی عوض شد؟ همون آش و همون کاسه.
چند روز پیش دوباره استادم پیام داد و گفت باید یه مقاله جدید بنویسی! (نه مقاله از روی پایان نامه، بلکه مقاله ی همینجور یهویی!). دیگه بعد از دو سال تحصیل در کارشناسی ارشد، به اینجور مقاله نوشتن ها عادت کرده ام؛ در واقع یه چیزی در همون مایه های :"پولِ زور وَدِه" در برره هست!
من هم تصمیم گرفتم اینبار مثل بچه خوب بگم چَشم! و براش مقاله بنویسم. دیگه حوصله ندارم ناله و شکایت کنم چون اولاً هیچکس صدای منو نمیشنوه. دوماً، خُب بالاخره استادها هم باید یه جوری پله های ترقی رو طی کنن دیگه! اگر من و امثال من براشون مقاله ننویسیم، اون وقت چطور امتیازشون بالا بره؟ چطور حقوقشون افزایش پیدا کنه؟ چطور توی این خرج گرون هزینه سفرهای تفریحی شون رو تامین کنن؟!!
بعلاوه، نوشتن این مقاله های اجباری باعث میشه منِ دانشجو هم دچار انواع بیماری های روانی و افسردگی بشم که این هم باعث مراجعه به روانپزشک و اشتغالزایی برای روانپزشک ها و روانشناس ها میشه!!!!