از شنیدن مرگ آزاده نامداری بشدت متاثر و ناراحت شدم...
با زندگی شخصی ایشون هیچ کاری ندارم و همون موقع هم نداشتم.مهم برای من نوع اجرا و استعدادشون بود.
دیدن مرگ یک انسان،بخصوص یک مادر،خیلی غم انگیزه.مخصوصا که بچه ی به این کوچیکی داشته باشی...
در رابطه با اظهارات شوهر ایشون هم باید بگم،بهونه ی خوبی نیاوردید آقا!
توی تموم مقالات سطحی و غیرتخصصی مربوط به افسردگی نوشتن که هرگز فردی که افسرده ست رو نباید تنها بذاری.بعد بلند شدی با بچه تون،که شاید تنها دلیل امید به زندگی همسرت توی اوج افسردگیش بوده،رفتی شمال؟!بدون خانومت؟
به این میگن زندگی عاشقانه؟
دوست دارم تعریف زندگی عاشقانه رو شخصا از زبونتون بشنوم...
از آزاده که گذشت...
ولی شمایی که دارین این کامنت رو میخونین،هیچوقت افراد افسرده ی زندگیتون رو تنها نذارین.
چون خیلی زود دیر میشه!

باز داغ دارشودیم خدا قرین رحمتش کنه وصبر برای خانواده اش خواستارم

عاشقانه ودو روز بی خبر بودن.........

روحش شاد ما جای ایشون نیستیم و نمیتونیم فشار روحی که داشته رو تصور کنیم ولی هستند افرادی که با بیماری های سخت خود و عزیزان شون دست و پنجه نرم می کنند و از این اتفاقات نمی افته. دنیا کوتاهه و بی ارزش. خیلیا از نزدیک ترین افراد خانواده شون صدها حرف و حدیث می شنوند. به نظرم خدابیامرز باید به آغوش مادرش پناه می برد و حرف مردم رو جز چرندیات نمی دونست

متاسفانه برخی شمالیها همیشه رفتن به شمالو به خانواده ترجیح میدن

من فقط خانم نامداری هنگام پخش میدیمش توفضای مجازی هم دنبالش نمیکردم ولی ازوقتی فوت کرده خیلی ناراحتش شدم ویسربه صفحه اش تواینستا زدم تمام نوشته هاش وعکساش زیبا بوداونایی که باعشق برای گندم نوشته بود.یه مادرهرچی هم بهش سخت بگذره اگربخاد به خودکشی فکرکنه اول توفکربچشه که اون چی میشه چون من خودم یه مادرم .ولی اگربهش حرفی بزنن که بامرگش براش فرقی نداشته باشه انموقع راحت قیدهمه چیزمیزنه مثلابگن دورازبچش باشه دورازبچش ومرگ براش فرقی نداره .اینکه بچش نبوده وباباباش رفته بود این خودش جای بحث داره

افسوس برای بچه ای که بی مادربزرگ میشه وگرنه شوهرش خیلی خیلی صبرکنه یکسال بعدش میره ازدواج میکنه حیف جوانی وعمرازاده بود.ازاده مردولی درایران خیلی زن مثل ازاده زنده اندکسایی که امیدبه زندگی ندارن خدابه همه اوناهم کمک کنه

بابا حالا اینقدر چرا و اگر و...قضاوت کنین تا این مرد بدبخت رو هم به خودکشی برسونین..بس کنین دیگه مگه شما فضولین... ادمای بیکاره علافه بی درد....کسی درد داشته باشه سرش تو زندگی خودشه نه فضولی توکار مردم....از مرگ آزاده عبرت بگیرین

منم بچه ام دو سالش بود دچار افسردگی شدم هیچ چیز خوشحالم نمی کرد چهره پسرم مثل من افسرده شده بود دوستم باعث شد به خواندن نماز و قرآن رو بیارم و به آرامش برسم زندگی برخی داشتم فقط دارو میخوردم میخوابیدم شوهرم آشپزی میکرد حتی توانایی درست کردن غذا رو نداشتم به سختی از جایم بلند میشدم البته چون شاغل دولتی بودم و کارم نیمه وقت بود میرفتم و بعد خونه همش خواب بودم وقتی خوب شدم معجزه خدا رو دیدم وبه خدا یقین پیدا کردم

شوهر ایشان آیا نمی دانست همسرش دچارافسردگی است؟
شوهر ایشان توضیح دهند چه کاری برای درمان همسرشان کردن؟
چگونه میشه فرزند یک مادر را ازش جدا کرد به مسافرت رفت؟
اگر قاضی درمحل فوت این خانم آثار وادوات جرم را مشاهده نکرده درست است اگر افراد ی دیگر در مرگ فرد اقدامات مجرمانه انجام نداده باشند می توانند با تحت فشار قراردادن طرف ازنظر روحی وروانی باعث مرگ طرف شوند.گرچه این نوع مرگ باید مظنون آزاد شود اما خداوند سخت گیر است خودش مجازات می کند این دیگه به کسی ربطی ندارد.

به نظرمن که هردفعه یچیزی میگن یبارمیگن جسدجلوی دربوده یبارمیگن روی مبل .تنهاقاضی فقط خداست .خدابه دل بچش ارامش بده روح خودشم شاد من یک مادرم وواقعا ناراحت مرگ مادرها میشم

چی شده بحث بالا گرفته رفتن شمال البته من قضاوت نکردم

چرا شوهرش به خانواده اش اطلاع نداده که ازاده باهاش نیومده اگه از روحيه همسرش خبرداشت باید بهشون میگفت اگه شک کرده بود خوب بود که چرا اخرکار گفته من نمیام مسافرت.

خدا رحمتش کنه

شوهرش مشکوک میزنه! باید بازجویی تخصصی کنند از شوهر این خانم