سلام .من پدرم ۲۳ ساله که فوت کرده سه شب پیش خواب دیدم که تو یک حیاط بزرگ همش زنهای غریبه بود بجز چهار نفر که به صورت مهمانی بود همه با لباسهای شیک و آرایش کرده بودن ومن پدرم رو دیدم که رختخوابش پهن بود کنار اون حیاط ومن رفتم پیشش گفتم بابا چرا اینجایی مثلیکه ناراحت بنظر مییای میخوای ببرمت دکتر گفت نه چیزی نیست من داشتم دوتا ا برادرام رو صدا میکردم که کجایین بعد پدر سریع بلند شد و خودش تنها رفت و زن بابام که اونم فوت شدید داره تندتند می‌ره دنبالش که بهش پول بده من گفتم براچی میخوای پول بهش بدی گفت من می‌دونم کرایه تاکسی ندارم ولی دیگه بابا رفته پولا از دست زن بابام افتادن من پیدا کردم همش اسکناس ده هزار تومانی و سه عدد بیست تومانی بود رفتم به زن بابا بدم اونم رفت و ندیدمش و برگشتم تو اون مهمانی که اسکناسهای ده تومانی گم شدن فقط سه تا ۲۰ هزارتومانی و یک عدد ده تومانی برام مونده بود سر زمین خیس آب شدن و من داشتم خشکشون میکردم تعبیرش رو لطفا بگید متشکر.