خاله ی من میگه: یه شب وقتی میخواسته دخترخاله ی سه ساله ام را بخوابونه دختر خاله ام گفته میشه پیش شما بخوابم ؟ خاله ام هم گفته نه تو دیگه بزرگ شدی و باید تو اتاق خودت بخوابی. دختر خالم جواب داده ولی اون مرده که جلوی کمد وایستاده خیلی ترسناکه و نمیزاره بخوابم. خاله ام کسی رو پیدا نکرده و دختر خالم تو خواب جیغ میزده !!!!!!
من یک بار شب تنها بودم خونمون قدیمی بود و دور و ورمون هیچ کس زندگی نمیکرد من داشتم ساعت نه و نیم اینا بود داشتم فیلم میدیم هوا خیلی تاریک بود یکی زنگ درو زد منم رفتم باز کردم یه پیر زن بود حالش خیلی بد بود همش کمک میخواست ترکی حرف میزد یه چیزایی میگفت ولی من نمیفهمیدم اوردمش تو خونمون و زنگ زدم به پلیس تلفتو که گذاشتم برگشتم پیش خانمه دیدم هیچ کس نیست همه خونرو گشتم نبود پلیس که اومد همرو تعریف کردم ولی باور نکردن گذشت دوهفته بعدش رفتیم قبرستون نزدیک خونمون تا بریم سر قبر پدر بزرگم دوباره پیرزنرو دیدم بالای سر یه قبر نشسته بود رفتم پیشش وقتی به قبره نگاه کردم عکس پیرزنه روش بود با لحجه ترکی بهم گفت اینجا خونه منه بعدشم ناپدید شد
من وقتی دخترم ۳ سالش بود با گریه از خواب بیدار شد دویید تو پذیرایی و هی میگفت مامانم کو من گفت بیا اینجام بعد گفت نه اون یکی مامانمو میگم اون لحظه خون تو تنم یخ زد
من مامان بابام باور نمی کنند ولی خودم مطمعنم بچه بودم ۳ تا ۸ سال ی پسر ی مرد و ی پیر زن تو حموم خونه قبلی مون زندگی میکرد هنوزم گاهی ب فکرشونم میوفته یادم خود ب خود
این مطلب بسیار خواندنی و در عین حال مفید هم بود
از عزیزانی که کمک کردن این مطالب جالب به دست ما
برسد خیلی خیلی ممنونم و دست تک تکتون زو میبوسم
با تشکّر سید بیژن خامنه ای
من قبلا که حدودا۵یا ۶ سالی داشتم واقعا برام هنوزم عجیبه داشتم با خمیر بازی ،بازی میکردم و آدمک باهاش درست کردم بعد میخواستم بهش غذا بدم ،دهنش باز شد و اون و خورد
من هم پرونده روز پیش وقتی خواب بودم متوجه شدم که کسی در گوشم میگوید فردا معلمتان مطالعات را ازتان میپرسد من هم با ترس بیدار شدم و به کنار پدر مادرم رفتم و آن جا خوابیدم صبح روز بعد. واقعا دیدم که معلممان مطالعات را از ما پرسید! این خیلی برای من جالب بود تا بفهمم کیه
اما ترس از این که بفهمم کیه هم داشتم
۱ یا ۲ سال پیش خونه ی خالم بودم و اونجا خوابیدم صبح خالم ازم پرسیدم دیشب از جات پاشدی و بهم گفتی ک میخوای بری آب بخوری ولی من دیشب خوابیده بودم و پا نشدم ک برم آب بخورم
دوست عزیز این یک چیز کاملا عادی هست
درسته میگن هنگام خواب مغز ما کار میکنه
ولی خب همشه نه
بعضی وقت ها ما اونقدر خسته میشیم
شاید حتی یادمون بره کجا خوابیده بودیم
و این یک چیز خیلی عادی هست که تموم
ما درکش میکنیم!
ناشناس
۱۶:۵۹ ۰۴ آذر ۱۴۰۰
سلام
من بچه که بودم درخانه مادربزرگم درسالهای ۵۴و۵۳ دختربچه ای رامیدیدم وباهم حرف میزدیم وبازی میکردیم ووقتی کسی میومد اوبشکل گربه میشدومادربزرگم هم این رازرامیدانست تا اینکه بعدازجنگ محل کارم که رانند دستگاه راه سازی بودم اورا درروستایی متروکه در مرزهای غربی وکوهستانی کشور دیدم که زنی بزرگ وبانجابت شده بود ودودختردوقلو ویک پسرهم داشت دختراش شکل بچگیش بودند ووقتی دراون مکان ظاهرمیشدندتاساعتها بوی عطروگلهای خوشبودرفضا بودوهمه تعجب میکردند وبچه هایش درداخل میدان مینها بازی میکردندوهیچیشان نمیشد حتی وقتی که باران میامدوچیزی بیرون داشتیم داخل چادرها ماوردند
منم تو بچگی واقعا دیدم از خواهر بزرگتر م بزرگتر شدم ودارم ارومش می کنم که نترسه و واقعاً با این که بچه دو سال بودم الان سی دو سالمه انگار که واقیته وجالبتر اینجاست داداشم بعد از این که به دنیا امده ما حدود دوسه سال نتو نستیم لباس رنگی بپوشیم ما عزاداربودیم که به دنیا آمد لباس سیاه درنیاوردیم که دوباره عزادار شدیم خلاصه حدود دو سال طول کشید وقتی خواهر کوچکم لباس رنگی خواهر بزرگتر م پوشید داداشم گفت این مال تو نیست نپوش گفتیم چرا پس مال کیه گفت مال ابجی فلانیه واسم خواهر بزرگم گفت همه تعجب کردیم هنوز داریم فکر می کنیم که اون از کجا می دونست
باسلام من یک بار براثر حادثه نمیدانم مردم یا بی حوش شدم درآن حدثه 5یا6 متر ازسطح زمی بالا به صورت افقی روبه زمین قرارگرفت وبدون هیچ دردی خیلی راحت وسبکبال جنازهام را تماشامیکردم که برادرم بادهای ازاشناها دورم جمع وبرادر گریه میکرد یک پیره زن همسایه با دخترانش رد میشدن که به طرف جنازه من امد وسرمن رابلند کرد بهروی زانوش گذاشت ودستش را که خیلی خنک بود به پیشانیم گزاشت ومن از بالا نگاه میکردم کهناگهان یکتونل تا یک را رد شدم واز زمین بلند شدم باسروکله خونی ودرد یاد منو بردن دکتر
مگه خودت توی این متن نمیگی که مردی پس چی جور این متن رو نوشتی نکنه تو روحی
هستیشونم:)
۱۷:۰۵ ۰۱ مرداد ۱۴۰۱
این کاملا یه حس واقعی هست
ادمایی هستند که این حس رو تجربه کردند
درست مثل وقتیه که رفتی کما
ولی صداهارو میشنوی
و در مغز قسمت خواصی وجود داره که
اگه اونجا اسیب ببینه
ما میتونم اطرافمون و یاوحتی خودمون
رو بیینیم
حرف بزنیم
ولی هیچکس صدای مارو نمیشنوه
ارش
۱۱:۲۴ ۱۴ آبان ۱۴۰۰
وحشتناک ترین جمله هارو از زبان مسولان میشه شنید مثال چنان رونقد اقتصادی ایجاد کنیم مردم را خانه دار کنیم ازدواج را اسان کنیم جوانان را صاحب کار کنیم همه چی رو ارزان کنیم اونقد وحشتناک که که تا اخر عمرتون کابوس ببینید
از عزیزانی که کمک کردن این مطالب جالب به دست ما
برسد خیلی خیلی ممنونم و دست تک تکتون زو میبوسم
با تشکّر سید بیژن خامنه ای
اما ترس از این که بفهمم کیه هم داشتم
درسته میگن هنگام خواب مغز ما کار میکنه
ولی خب همشه نه
بعضی وقت ها ما اونقدر خسته میشیم
شاید حتی یادمون بره کجا خوابیده بودیم
و این یک چیز خیلی عادی هست که تموم
ما درکش میکنیم!
من بچه که بودم درخانه مادربزرگم درسالهای ۵۴و۵۳ دختربچه ای رامیدیدم وباهم حرف میزدیم وبازی میکردیم ووقتی کسی میومد اوبشکل گربه میشدومادربزرگم هم این رازرامیدانست تا اینکه بعدازجنگ محل کارم که رانند دستگاه راه سازی بودم اورا درروستایی متروکه در مرزهای غربی وکوهستانی کشور دیدم که زنی بزرگ وبانجابت شده بود ودودختردوقلو ویک پسرهم داشت دختراش شکل بچگیش بودند ووقتی دراون مکان ظاهرمیشدندتاساعتها بوی عطروگلهای خوشبودرفضا بودوهمه تعجب میکردند وبچه هایش درداخل میدان مینها بازی میکردندوهیچیشان نمیشد حتی وقتی که باران میامدوچیزی بیرون داشتیم داخل چادرها ماوردند
ادمایی هستند که این حس رو تجربه کردند
درست مثل وقتیه که رفتی کما
ولی صداهارو میشنوی
و در مغز قسمت خواصی وجود داره که
اگه اونجا اسیب ببینه
ما میتونم اطرافمون و یاوحتی خودمون
رو بیینیم
حرف بزنیم
ولی هیچکس صدای مارو نمیشنوه