شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
جواني خردمند از فنون فضايل حظي وافر داشت و طبعي نافر، چندان که در محافل دانشمندان نشستي زبان سخن ببستي. باري پدرش گفت: «اي پسر تو نيز آن چه داني بگوي.» گفت: «ترسم که بپرسند از آن چه ندانم و شرمساري برم»
نشنيدي که صوفي مي کوفتزير نعلين خويش ميخي چند آستينش گرفت سرهنگيکه بيا نعل بر ستورم بند