شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛مردي مقابل گل فروشي ايستاده بود و مي خواست دسته گلي براي تولد مادرش انتخاب و برايش بفرستد. در همين حين گريه دختر بچه اي توجهش را جلب کرد. علت گريه را که پرسيد دخترک گفت: «مي خواستم براي مادرم يک شاخه گل رز بخرم اما فقط يک دلار دارم؛ در حالي که گل رز شاخهای ۲ دلار است.» مرد يک شاخه گل رز براي دختر خريد و پرسيد: «مادرت کجاست؟ مي خواهي تو را برسانم؟» دختر گفت: «قبرستان... مادرم مرده...» مرد به گل فروشي برگشت، دسته گل مورد نظرش را انتخاب کرد و رفت تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید